Sunday, December 13, 2020

خط سرخ -چشم انداز سیاسی

 چشم انداز سیاسی

داکتر محمد سیر نیکزاد

سفیر صلح جهانی- افغانستان

Global peace ambassador-afghanistan

ثبات سیاسی و استقرار صلح از مؤلفه‌هایی اند که باشنده‌گان افغانستان امروز نسبت به تحقق آن‌ها ناامید شده‌اند. باور عموم افغان‌ها نسبت به رسیدن جامعه به صلح و ثبات سیاسی شدیداً خدشه‌دار شده است. ‎ باور به کشور واحد و متحد یک‌شبه ساخته نشد، بلکه در طی قرون متمادی شکل گرفت و در زمان استقلال افغانستان شدت یافت و رنگ و بوی تازه گرفت. اگر به نقش جوانان در شکست قشون سرخ شوروی توجه کنیم، می‌بینیم که جوانان افغانستان همیشه نسبت به خاک، تمامیت ارضی، استقلال و رسیدن افغانستان به صلح و ثبات احساس مسئولیت داشته‌اند.

‎سقوط طالبان، بیرون شدن القاعده از افغانستان و اعلان حکومت موقت در کنفرانس بن، باور مردم افغانستان را نسبت به ثبات سیاسی کشور زنده کرد. توجه جامعه‌ی جهانی به انکشاف افغانستان، تقویت حکومت‌داری خوب و تقویت سکتورهای مختلف امیدواری جوانان را بیشتر کرد؛ با این وصف، جوانان به حیث کتله‌ی اساسی و قشر آگاه، از مسئولیت‌های خویش در برابر جامعه غافل نماندند، بلکه به تقویت ظرفیت‌های خود افزودند. آنان به تحصیلات عالی روی آوردند، وارد رقابت‌های بین‌المللی شدند، دست‌آوردهای فنی و علمی، هنری و ورزشی زیادی را نصیب شدند و در غنی‌سازی سکتورهای مختلف سهم گرفتند.

‎در این فرایند نه تنها پسران، که بانوان نیز در صحنه‌های مختلف فعال شدند و خوش درخشیدند. اشتراک بانوان در سکتور آموزش و تحصیل و حرکت‌شان به سوی اشتغال‌آفرینی و دفترداری، امید به ثبات و توسعه، رشد و انکشاف جامعه را بیشتر کرد، اما مشکل این است که عملیات گروه‌های دهشت‌افکن نظیر طالبان و داعش امید جامعه را کم و تلاش‌های مداوم جوانان را نابود کرده‌ است.

‎جوانان نمی‌توانند ثمر تلاش‌های طولانی‌شان را ببینند. عده‌ای از آنان به امید دیدن آن آرزوها، در آغوش خاک رفتند.

‎ تهاجم تروریستی بر دانشگاه‌ها، تیزاب‌پاشی بر دانش‌آموزان دختر، آزار و اذیت جنسی آنان و اعمال دیگری از این دست نشان می‌دهد که جوانان علامت‌های بازماندن از مسیر پیشرفت را در کشورشان می‌بینند.

‎با این حال نسل جوان از باور به بهبود آینده و رسیدن جامعه به ثبات، توسعه و صلح دست نخواهد کشید.

‎ناامیدی جوانان نسبت به وضعیت موجود بارها باعث مهاجرت دسته‌جمعی آنان به اروپا شده است. یکبار در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی‌ها، بار دیگر در دوران طالبان و این بار در زمان حکومت وحدت ملی. این دفعه اما مهاجرت، نیروهای جوان، فعال و تحصیل‌یافته را از افغانستان گرفت و باعث ناامیدی مردم شد. گرچه جوانان برای فرار از ترور، وحشت و وضعیت حاکم بر جامعه، مهاجرت، ترک خانواده، ترک تحصیل، ترک شغل و پیوستن به جامعه‌های بیگانه را انتخاب کردند. آنان با قبول دشواری‌های این انتخاب و مهمتر از همه ضیاع سال‌ها وقت و انرژی، سرانجام با جامعه‌های جدید ادغام شدند. مهاجرت کار ساده‌ای نیست، ترک رویاهایی که در جهت دست‌یابی به آن‌ها عمر گرانبهای‌شان صرف شده؛ اما ثمری نگرفتند، کار دشواری است.

حملات انتحاری، قتل عام مردم و جان باختن تعداد زیادی از جوانان نخبه و آگاه در بخش‌های رسانه و خبرنگاری، میزان دلسردی از وضعیت موجود سیاسی را افزایش داده است. روح و روان جوانان چنان متأثر شده که حتا اشتیاق و انتظار دیرینه‌ی آنان را در امر اخذ تذکره‌های الکترونیکی که روند توزیع آن اخیراً آغاز شده است، نیز از بین رفته است.

‎جوانان ثبات سیاسی، امنیت، توجه به سیاست‌های توسعه‌محور و عدالت‌جویانه را شرط اساسی گذار جامعه از وضعیت موجود به سوی روشنگری، مدنیت و شکوفایی می‌دانند. در حالی که رسیدن به جامعه‌ای شکوفا و مدنی در شرایط حاضر دور از انتظ

ار به نظر می‌رسد.


Tuesday, November 19, 2019

مولانا و سیاست


نگاه عارفانۀ مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به سیاست


در اذهان چنین تداعی شد‌ه‌ که اهل عرفان و تصوف، به سیاست با دید منفی می‌نگرند و از پرداختن به امور سیاسی و اکتساب قدرت بیزارند. در ارتباط به صوفیان زاهد، راهب و مغاره‌نشین ممکن که چنین ادعایی درست باشد؛ اما درباره عارفان دانا بر رمز و راز دل و طریق عاشقی، چنین مطلبی به‌دور از شبهه و سوال نیست.
چگونه می‌شود عارفی را غافل از یک ضرورت اجتماعی که همانا وجود دولت و حکومت در جامعه است، تصور کرد. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی از عارفان و شاعران به‌نام سرزمین ماست که شهرت جهانی دارد و ادبیات عرفانی را به شکوفایی عظیمی رسانیده ‌است.
مولانا را بیشتر به واسطۀ  آموزه‌های عرفانی و روح بزرگ حقیقت‌جو و دل عاشق‌پیشه و زبان شورانگیزش می‌شناسند، در حالی كه یكی از ممیزات شخصیت او، جامعه‌گرایی و مردم‌دوستی و احساس مسوولیت او در مسایل اجتماعی و سیاسی بوده‌ است.
 حتی غزلیات شمس، كه مبتنی بر طبیعت تغزلی و غنایی است و احوال و تجارب عاشقانه مولانا، بدون اختیار و آگاهی او در آن مجال بیان یافته، از اشارات اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی خالی نیست.
نكتۀ درخور توجه این که مولانا سربرگ‌های فیه مافیه را با حدیثی از پیامبراكرم (ص) شروع كرده است:
«بدترین دانشمندان آنانی هستند كه به دیدار امیران روند و بهترین امیران، آنانی هستند كه به دیدار دانشمندان آیند. امیری كه به در خانة فقیران رود، بهترین امیر است و فقیری كه بر در خانه امیر ایستد، بدترین ایشان است.»
هرچند به دیده بعضی از اندیشمندان، تناقض‌هایی میان ادعا و رفتار مولانا در ارتباط با امیران و سلاطین وجود دارد. یعنی در مقام نظر، مولانا مخالف آن‌ها بوده؛ اما در جایگاه عمل با آن‌ها سر سازش و ساز دوستی داشته است.
اما رابطه مولانا با سلاطین که بعضا از مریدان ایشان بودند، نه از روی تملق و دست‌بوسی بل بر اساس یک سنجش عقلانی و اقتدار‌مابانه بوده است.
با این‌که مولانا انسانی متواضع و فروتن بود اما با اهل حکومت و سلاطین‌زاده‌ها رفتار و نگاه از بالا به پایین داشت. گفته‌اند زمانی که اشخاصی چون معین‌الدین پروانه از حکام وقت به دیدن مولانا می‌آمد، گاهی او را معطل می‌گذاشت و حتی گاهی جواب رد ملاقات به او می‌داد.  
حتی سلطان عزّالدین را كه یك بار به همراه امرا و نواب خویش به دیدار مولانا آمد، نپذیرفت و بار دیگر که پادشاه از او درخواستِ پند و وعظ کرد؛ در جواب گفت: چه پندی دهم، تو را شبانی فرمود‌ه‌اند، گرگی می‌كنی. پاسبانی‌ات فرموده‌اند، دزدی می‌كنی. رحمانت سلطان كرد، به سخن شیطان كار می‌کنی.
همچنین مولانا زمانی ‌که ظروف زرین و طعام رنگین را بر سر سفره پروانه می‌بیند، لب به طعام نمی‌زند و می‌گوید: طعام مكروه را در ظرف مكروه نهاده، در پیشِ مردان آوردن از دینِ مصلحت دور است و از مذهبِ مروت بیرون؛ ولله الحمد كه ما را از این كاسه‌ها و كیسه‌ها فراغت كلی بخشیده‌اند و سیر و سیراب گردانیده؛ همانا كه به سماع برخاسته، این غزل را فرمود:
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین                      نه بدان كیسة پر زر نه بدین كاسة زرین
همچنان در ارتباط به حدیث الناس علی دین ملوکهم می‌گوید:
زانکه لطف شاه خوب با خبر        کرده است اندر همه ارکان اثر
خوی شاهان در رعیت جا كند      چرخ اخضر خاك را خضرا كند
شه چو حوضی دان و هر سو دوله‌ها                     وز همه آب روان چون لوله‌ها
آبِ روح شاه اگر شیرین بود                                 جمله جوها پر ز آب خوش شود
زین‌كه رعیت دین شه دارند و بس                        این چنین فرمود سلطان عبس
شاه را باید كه باشد خوی رب                   رحمت او سبق گیرد بر غضب
شاه آن باشد كه از خود شه بود               نی به لشكرها و مخزن شه شود
مولانا با نگاه عارفانه به سیاست می‌نگریست و رهبری جامعه بشری را از آن انسان کامل می‌دانست که نمونه بارز آن همانا انبیأ و اولیای الهی هستند. از این لحاظ در شعری از پیامبر اسلام (ص) به صفت پادشاه یاد می‌کند. در شعری دیگری شأن سیاسی پیامبران را چنین توضیح می‌دهد:
چون خدا اندر نیاید در عیان                    نایب حقند این پیغمبران
نی غلط گفتم كه نایب بی‌منوب                گر دو پنداری قبیح آید نه خوب
از مجمع مطالب مولانا این دو نکته را می‌توان به‌عنوان نحله اندیشه سیاسی وی در نظر گرفت.
کثرت‌گرایی، تساهل و تسامح و ضدیت با تحجر
مولانا از نگاه گرایش کلامی عقیدتی به مکتب اشعری نزدیک بود، و ارتباط او با حکام هم از سر گرایش به آرا  این مکتب است. مولانا نه از سر اغماض، باور به کثرت‌گرایی و تسامح عقیدتی دارد، بل آن‌چنان از بالا به منظومه این عالم نگاه می‌کرد که این دغدغه‌ها را به سان ذره‌یی می‌دید:
اختلاف خلق از نام افتاد             چون به معنی رفت آرام افتاد
از دید مولانا اختلاف‌ها همه بر سر اسم و رسم است اگر انسان در دریای معنی و معرفت شناور شود دیگر این چندرنگی‌ها برایش معنی ندارد.
مولوی در بسیاری از تمثیل‌های مثنوی از حالت پلی‌لوگ استفاده کرده است، داستان‌های مولوی همچون نمایشنامه دارای چندین شخصیت هست که از آن میان داستان چوپان و شبان، داستان گفتگویی پرمغز و دوجانبه است. همچنین در شعر دیگری درباره ضم تعصب و دوری از آن چنین می‌گوید:
سخت‌گیری و تعصب خامی است            در جنینی کار خون‌آشامی است
همچنین در ارتباط به وحدت رهبری جامعه می‌گوید:
از الوهیت زند در جاه لاف                       طامع شرکت کجا باشد معاف….
صد خورنده گنجد اندر گرد خوان             دو ریاست جو نگنجد در جهان
نسبیاندیشی و نفی مطلق‌گرایی
تفکر مولانا به‌دور از تحجر، تعصب و دگم‌اندیشی بود و مطلق‌اندیشی را رد می‌کرد
چیز مطلق نیست زینها هیچ چیز              شر مطلق نیست زینها هیچ چیز
مولانا تفاوت در باور  عقیده و سلوک را امر طبیعی می‌دانست
هرکسی را سیرتی بنهاده‌ایم                       هرکسی را اصطلاحی داده‌ایم
بدین اساس مولانا از استبداد و بودن قدرت در دست دیکتاتورها چنین شکایت نموده و معایب و آلام آن را چنین گوشزد می‌کند:
چون که حکم اندر کف رندان بود                         لاجرم ذوالنون در زندان بود
چون قلم در دست غداری بود                  بی‌گمان منصور بر داری بود
چون سفیهان راست این کار و کیا            لازم آمد یقتلون الانبیا
یوسفان از مکر اخوان در چه‌اند                کز حسد یوسف به گرگان می‌دهند
آن‌چنان که در ابیات بالا آمده؛ به اندیشه مولانا اگر حکومت به دست انسان‌های جاهل، ظالم و غدار بیفتد بدون شک انسان‌هایی مثل ذوالنون و منصور حلاج به سر دار آویخته می‌شوند و اگر سفیهان نادان بر سر اریکه قدرت نشسته باشند، قتل و انبیا و صالحان امری حتمی است.
نکته درخور توجه در این ابیات این‌جاست که زاویه دید مولوی درباره قضایا، فقیهانه محض نیست. درتاریخ آمده، منصور حلاج که از عرفای بزرگ بود به‌دست قاضیان متحجر و کوردل به دار آویخته شد و بدنش قطعه قطعه گردید. در این جا مولانا این مساله را با کمال ظرافت بیان میکند که اگر قلم قضاوت به‌دست انسان‌های کوتاه‌فکر، متحجر و مکار باشد، در هرزمان و هرجا سرنوشت انسان‌های مثل حلاج؛ چوبه دار است.
از سوی دیگر با این‌‌که مولانا مانند سایر عرفا، حاکمیت ایده‌آل و حکومت مشروع را حکومت انسان کامل می‌دانست که شامل انبیا و اولیای الهی می‌شود؛ با آن‌هم، در اندیشه سیاسی مولانا ریشه‌هایی از مولفه‌های مردم‌سالارانه دیده می‌شود؛ تکثرگرایی، فرهنگ تساهل و تسامح، ضدیت با تعصب و مطلق‌گرایی، آزادی انتخاب، انتقاد از حکام، مثال‌هایی از آن است.


Monday, November 11, 2019

صلح پروژه نا تمام


صلح پروژه نا تمام
نقش جوانان، زنان و علما در پروسه صلح:

صلح به معنای زیستن در رفاه، آزادی و به دور از تجاوز و خصومت می باشد. صلح از لحاظ اجتماعی به معنای زندگی کردن در فضای عاری از تشنج، تضاد، ترس و خشونت است. صلح در معارف اسلامی به عنوان یک امر مطلوب و پسندیده مطرح شده است. در برخی از آیات قرآن کریم حکمت صلح در رفع تنازع تشریح شده است «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ «. بناً یک جامعه صلح آمیز عبارت از جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی است که شهروندان آن از امنیت فزیکی، روانی و اقتصادی برخوردار بوده و به دور از هر نوع تبعیض، دسترسی به عدالت، حقوق و خدمات داشته باشند.
افغانستان کشوری است که رقم درشت از نفوس آن را جوانان و زنان تشکیل می دهند. همه می دانیم جوانان تحصیل کرده و متخصص ظرفیت و توانایی ایجاد تغییر و دگرگونی در سطح ملی و بین المللی را دارند و منبع مهمی از خلاقیت و محرک دگرگونی های اجتماعی به شمار می روند؛ اما متاسفانه امروز این قشر بزرگ از تلاش هایی که در سطح ملی و بین المللی به خاطر تامین صلح جهانی و حل و فصل منازعات صورت می گیرد به حاشیه رانده شده اند. داشتن جوامع صلح آمیز، به هم پیوسته و متحرک مستلزم حضور و اشتراک هدفمند جوانان و زنان می باشد. اشتراک فعالانه این قشر در روند صلح یک امر حتمی است.
اگر چه هموطنان عزیز ما از مدت ها به این سو در نتیجه مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشقات زیادی را متحمل گردیده اند؛ اما قشر جوان با شور، شوق و علاقمندی فراوان تمام تلاش های خویش را بر روی ساختن یک آینده بهتر و صلح آمیز متمرکز ساخته اند. قرار آمارهای منتشر شده، دو بر سه حصه نفوس افغانستان را جوانان تشکیل می دهد و این جوانان محرک اصلی پیشرفت های هیجده سال گذشته در افغانستان بوده اند. رسانه ها یکی از مثال های برجسته در این زمینه می باشد. همچنان جوانان در تامین وحدت ملی که مستقیماً بالای پروسه صلح اثر مثبت می گذارد نقش خویش را به وجه احسن انجام داده اند. عدالت و صلح زمانی تامین می گردد که ریشه تمام تعصبات و تبعیض ها خشکانیده شود. تا زمانی که متحد و یکدست نشویم کاری از پیش نخواهیم برد. جوانان افغانستان معتقدند که کشورمان به روز های تاریک گذشته بر نخواهد گشت و آنان خواهند توانست با تلاش و پشتکار شباروزی خویش اساس افغانستان نوین و مترقی را بگذارند. ترویج و نهادینه سازی روحیه ملی در میان جوانان می تواند در این زمینه کمک خوبی به شمار آید.
نسل جوان امروز جداً نگران سرنوشت ‌شان به عنوان قربانیان واقعی جنگ تحمیلی هستند؛ آنها درک کرده ‌اند که من حیث نسل تأثیر‌گذار مسوولیت تاریخی بس خطیری را نسبت به آیندگان بر دوش دارند. مذاکرات صلح و گفت‌ وگوها بر سر آینده کشور و آینده نسل جوان است و افغانستان آینده‌ای جز جوانان ندارد. بدین ترتیب آمدن صلح پایدار در کشور مستلزم اشتراک و حضور جوانان در روند صلح است. ما باید مواد قطعنامه شماره 2250 شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد جایگاه جوانان در تامین صلح و ثبات جهانی را جداً رعایت نموده و نقش جوانان افغان را در سطوح پالیسی سازی و تصمیم گیری های کلان در نهاد های دولتی و بین المللی نباید نادیده بگیریم. قشر بزرگ افغانستان نقش بسزای در آوردن صلح و امنیت دارند. بنابراین در جریان پروسه صلح باید به مطالبات نسل جوان به شکل جدی توجه صورت گرفته و خواسته های جوانان نباید نادیده گرفته شود. از طرف دیگر جوانان نیز باید در مسایل مهم ملی حساس بوده و آگاهانه و فعالانه نقش شان را در روندهای سیاسی و ملی ایفا کنند.
توجه یکجانبه به جوانان و خواسته های آنان کارساز نیست؛ بلکه جوانان نیز باید نسبت به قضایا برخورد مثبت داشته باشند و عملکرد مؤثر خودشان را در فرایندهای ملی نشان بدهند. این کار ممکن نیست؛ مگر این که جوانان اولا، دانش علمی خود را در مسایل مختلف بالا ببرند؛ ثانیا، ظرفیت های مسلکی و توانایی های عملی خود را در پیشبرد پروسه های ملی و از جمله پروسه صلح به اثبات برسانند.
جوانان زمانی می توانند نقش و کارکرد مثبت خود را در فرایندهای ملی ایفا کنند که توانایی انجام مسؤلیت های مهم را داشته باشند.
از نظر جامعه‌شناسی، جوانان به‌عنوان نیروی محرک و منبع انرژی مثبت نقش عمده و اساسی در تعیین جهت‌گیری‌ها و توسعه‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع دارند و استفاده‌ی بهینه و کارآمد از این عنصر حیاتی باعث پیشرفت، صلح و امیدواری به آینده می‌گردد.
در تمام جوامع بدون در نظرداشت گرایش و ویژگی آن، توجه و تمرکز بر نخبه‌گرایی جوانان، فراهم‌سازی تسهیلات و امکانات لازم آموزشی، تربیتی، صحی و کاری و مشارکت سازنده و واقعی در پروسه‌های ملی و افزایش نقش آن‌ها در ساختارها و نهادهای دولتی و غیردولتی زمینه‌های رشد ظرفیتی و توسعه‌یی جوانان را موجب گردیده، جامعه به طرف ترقی و پیشرفت و همدیگرپذیری رهنمون می‌گردد.
یکی از شاخص‌های توسعه‌ی انسانی سازمان ملل متحد که از طریق آن میزان توسعه و رفاه در کشورها ارزیابی می‌گردد، موجودیت جمعیت جوان است که یک عامل جدی تغییر، تحول و توسعه در تمام ابعاد پنداشته می‌شود.کشورهایی که جمعیت جوان‌شان را را مدیریت سالم نموده و از آن استفاده مثبت نمودند به رفاه و توسعه دست یافتند اما کشورهایی که در این زمینه موفق نبودند، جمعیت جوان به یک چالش جدی فراراه ثبات و انکشاف اقتصادی-اجتماعی مبدل گردیده است.
سرمایه‌گذاری روی رشد استعداد جوانان، الگوسازی جوانان و متوجه‌سازی آن‌ها به انجام مسئولیت‌های خطیرشان، نقطه‌یی عطف در مشارکت معنادار جوانان در پروسه‌های دموکراتیک و حفظ ارزش‌های ملی است.
اگر به سطح توسعه و رفاه در تمام کشور نظر انداخته شود، بیشترین سهم، تلاش و قربانی در این راستا محصول کار جوانان بوده که با فداکاری و زحمات‌شان، برای نسل‌های آینده راه و روش سازندگی و پیشرفت را به ارمغان گذاشته‌اند. جوانان آگاه، شایسته، نخبه و متعهد به ارزش‌های اساسی جامعه سنگ‌بنای یک جامعه‌ی سالم و ارزشمند را می‌گذارند و استفاده‌ی ابزاری جوانان، صدمه‌ی منفی بر تعهد ملی و شایستگی جوانان می‌گذارد.
ملت‌هایی در تاریخ موفق بوده و به رفاه دست یافتندکه رهبری امور را به عهده‌ی جوانان گذاشته یا به جوان اعتماد و باورمندی داشته‌اند.
به هر میزانی که در یک جامعه، روی ظرفیت‌سازی و ایجاد انگیزه‌های سالم برای سهم و مشارکت واقعی جوانان در بخش‌های مختلف کار و توجه صورت گیرد، به همان میزان جوانان مسئولیت‌پذیر و هدفمند تربیه گردیده، فضای مثبت و سازنده‌ی زندگی باهمی به‌وجود آمده، جامعه به طرف ترقی و تعالی رهنمون می‌گردد.
وضعیت نابه‌سامان سیاسی-امنیتی افغانستان در چهار دهه‌ی اخیر، بزرگترین مانع و سد راه رشد اجتماعی-فرهنگی جوانان  و زنان این کشور بوده است، به‌گونه‌یی که جوانان و زنان از تحصیل و تعلیم محروم بوده یا فرصت‌های برابر در این زمینه مساعد نبوده یا زنان در برابر تهدیدهای فزاینده‌ی اجتماعی که از وضعیت نابه‌هنجار ناشی می‌گردد،آسیب‌پذیر بوده‌اند.
در نتیجه‌ی این وضعیت آشفته‌ی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی کشور گروهی جوانان و زنان به مواد مخدر،گروه‌های قاچاق‌بر وگروه‌های تروریستی پیوسته و یا به‌دلیل فقر و مشکلات اقتصادی با هزاران مشکل راهی دیار مسافرت گردیدند که این روند تاثیری فوق‌العاده مخرب و ناگوار بر روحیه، باورمندی و وطن‌دوستی آنها داشته، موجب ناامیدی بیشتر ایشان نسبت به آینده‌شان گردیده است.
دولت افغانستان در سال‌های اخیر، تلاش نموده تا از طریق ایجاد ساختارهای دولتی و فراهم‌سازی سهولت‌ها و تسهیلات مورد نیاز برای این قشر، مشوق‌های موثر برای افزایش نقش و مشارکت جوانان و زنان به‌وجود آورد، اما این تلاش‌ها تاکنون موثریت آن‌چنانی در جلب اعتماد و باورمندی آنها نسبت به مسئولین و متولیان امور نداشته است.
عدم توجه به اشتغال‌زایی و فراهم‌سازی امکانات برابر برای ایشان و پخش‌ونشر روزافزون افکار و اندیشه‌های افراطی از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، این توده را در یک آزمون دشوار و سرنوشت‌ساز قرار داده که نمی‌توانند به‌درستی راه و روش آینده‌ی شان‌را ترسیم و تعیین نمایند و به این ترتیب در برابر پدیده‌های منفی به‌گونه‌ی جدی آسیب‌پذیر می‌باشند.
با وجود همه‌ی نارسایی‌ها و مشکلاتی که دامنگیر این طبقه است، در افغانستان از برکت ایجاد فضای دموکراتیک، این توده ها سیاست می‌کنند، جریان‌های سیاسی و مدنی را رهبری می‌کنند، در رسانه‌ها حضور پررنگ دارند و کادرهای علمی دانشگاه و مراکز تحقیقاتی را تشکیل می‌دهند، مدال‌آوران و افتخارآفرینان ورزش در داخل و خارج‌اند، مسأله‌یی که در کشورهای همسایه‌ی ما یم امر ممکن و محتمل به نظر نمی‌رسد.
نهادهای مدنی، مسئولیت بزرگی در سمت‌وسودهی، رشد ظرفیتی، آگاهی‌دهی و ارتقای نقش آن‌ها در عرصه‌های مختلف دارند و باید این وظیفه‌ی بزرگ‌شان را به‌شکل درست و اساسی انجام دهند.
اجتماع، انسان ها در روند زندگی اجتماعی نیازمند ارتباط اند  موفقیت انسان ها در زندگی اجتماعی به ارتباط بستگی دارد ارتباطات میتواند در شناخت شخصیت ، افکار و نظریات انسان ها موثر باشد در یک نگاه کلی میتوان از ارتباطات یک تعریف مشخص نمود:
همه کارهای ما نوعی از ارتباط است ما هر روز به گونه های مختلف با یک دیگر در ارتباط هستیم تا اندیشه ، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل سازیم.    برای پیشرفت در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی یک کشور نقش ارتباط و همآهنگی جوانان زنان و علما که نیروی با انرژی و قدرتمند جامعه محسوب میشود در این زمینه مهم میباشد.
هر جامعه برای وسعت دادن پیشرفت خویش به جوانان ، زنان  وافکار تازه این نو نهالان نیازمند هست که باید در این عرصه توجه صورت گیرد در اطلاع رسانی و تنویر اذهانشان سرمایه گذاری شود تا جامعه از عقب افتادگی بیرون رود. جوانان عضو کلیدی جامعه خویش بشمار میروند باید برای پیشرفت جامعه خویش و برای رفع نیاز های جامعه خویش سهیم شوند مشکل جامعه را مشکل خود بدانند متوجه باشند دست های بیرونی نفوذی که داخل افغانستان دارند میخواهند روحیه مردم را تضعیف نموده این اندیشه را در اذهان مردم به وجود آورند که چه زمانی حکومت سقوط خواهد کرد؟ چه زمانی جنگ آغاز خواهد شد؟ مردم و به خصوص جوانان را میخواهند نسبت به آینده شان نا امید کرده و اندیشه ای التجا به کشورهای بیگانه را در اذهان شان بگنجانند که تا جای موفق هم شده اند. جوانان باید این را بدانند که مهاجرت  گریز از مشکلات و التجا به کشور های بیگانه راه حل مشکلات خودشان و کشور شان نبوده و هیچ گاه نخواهد بود.
 جوانان یک کشور و جامعه باید مسئولیت پذیر باشند باید این اندیشهرا در ذهن داشته باشند وقتی دل خود مان برای کشور مان نسوزد و ترحم بالای مردم خویش نداشته باشیم پس چگونه توقع از یک کشور بیگانه داشته باشیم .
چرا باید فرد آخر کشور های جهان اول باشیم؟ چرا خودما  جوانان ما ،نسل آینده ما بدون کدام هدف مغرضانه برای کشور خود کار نکنیم؟ چرا استعداد ، توانایی و نیروی خود را در وطن خود بخرج ندهیم؟ چرا خودمان دوش به دوش هم کار نکنیم؟ چرا شخص اول کشور خود نباشیم ؟ چرا زحمت کش و با استعداد وطن خود نباشیم؟
نکته مهم دیگر اینکه خانواده ها  برای پیشرفت فرهنگی ، اجتماعی و ریشه کن کردن فساد در جامعه رول اساسی دارند و آن اینکه قوم پرستی را در اذهان اطفال خویش جا ندهد چون همین اطفال امروز جوانان فردا هستند که باید این جوانان ذهنیت ملی داشته باشند نسل بدور از تعصب باشند راه را بدون کدام ممانعت برای پیشرفت جامعه خویش بگشایند. تا خودمان در پیشرفت جامعه خویش سهم نگیریم تا خودمان با گام های مستحکم با اراده قوی به پا نخیزیم نمی توانیم به قدرت و توان خویش بیفزایم.
دختران و پسران جوان بیایید نگذاریم کشور مان کشور جهان سوم باقی بماند ذهنیت قومی را دور کرده متحد شویم. ما هستیم که جامعه خویش را میسازیم یا میسوزانیم. با مشکلات مبارزه کنیم رنج و درد را تحمل کنیم تا نسل های بعد از ما در اتحاد ، صلح و همبستگی زندگی کنند.
فکر التجا به کشور های بیگانه را دور کرده به فعالیت آغاز کند استعمار دیگر بس است.
در اخیر نیز جای گاه علما دین هم در پروسه صلح بسیار چشم گیر است. صدور رای جمعی از علما در گردهمایی علیه گروه داعش و بیزاری از عملکرد آنان، جایگاه برجسته‌یی در ذهنیت جامعهیی دارد که بیشترینه با اندیشۀ سنتی به مسایل فکر میکنند.
مبنای دینی این سخنان هرچه باشد، مهم آن است که مستمسک این علما، یکسری اصولی است که برخاسته از متن و بطن دین بوده و سازگار با اصولی چون عدم خشونت، قساوت و خونریزی در جامعه است؛ زیرا به گفتۀ آنان، هرگونه ظلم و ستم در جامعۀ اسلامی پذیرفتنی نبوده و ناروا پنداشته میشود که نبرد علیه آن لازم و واجب است.
این اولین باری نیست که عالمان دینی کشور در خصوص مسایل جنگ و صلح افغانستان ابراز نظر نموده و قرار است از نقش و جایگاه آنان در این خصوص استفاده شود. در زمان حکومت آقای کرزی نیز چنین گامهایی برداشته شد. باری از حضور آنان در نشست مشترک سه‌جانبۀ صلح لندن میان افغانستان، پاکستان و انگلیس سخن گفته شد، ولی تأثیر و پیامد زیادی در این مذاکرات نداشت.
با این حال، آنچه مسلم است اینکه چنین اقدامهایی در ذات خویش پسندیده بوده و به نحوی یک رویکرد بومی به مسألۀ صلح و جنگ در افغانستان است.
در واقع، پرداختن به این موضوع با رویکرد کنونی ممکن است یکی از راهکاریی باشد که در گذشته از جانب کارشناسان مورد اشاره قرار گرفته و بر دنبال کردن مذاکرات صلح و مسایل جنگ از شبکه‏های بومی و سازگار با شرایط سیاسی و اجتماعی در منطقه تأکید می‏شد.
از آن رو که بسیاری از جریان‏های مخالف مسلح به گروه‏های دینی و مذهبی نسبت داده شده و عناصری در جبهۀ آنان با استفاده از دستورهای دینی جلب و جذب می‏شوند، می‏توان گفت که حرف و سخن علما در این خصوص از تأثیرگذاری خاصی برخودار است. از جانب دیگر، با بیان واقعیت‏های دینی از زبان علما، ماهیت بسیاری از عملکردها در قضایای فعلی رونما خواهد شد.
با این حال، حرف اصلی این است که نقش علما در این فرایند تا چه اندازه و چگونه در روند عملی و اجرایی شدن مسایل در کانال‏های اجرایی مد نظر گرفته خواهد شد. این امر از آن رو قابل تأمل است که در گذشته نیز در بسا موارد از نقش و سهم علما در فرایندهای سیاسی سخن گفته شده و آنان به صحنه کشانیده شده‌اند، ولی در عمل به توصیه‏ها و سفارش‏های آنان توجهی صورت نگرفته و یا در مواردی نیز از این سهم و نقش بهره‏برداری‏های ناصواب شده است.
بدیهی است که تمامی مسأله درخصوص رخدادهای جنگ و صلح در افغانستان به نقش و سهم علما خلاصه نشده و چه بسا دست‏هایی در پشت صحنه جهت عدم برجستگی این نقش فعالیت خواهند کرد. به این دلیل می‏توان گفت که نقش علما به همان اندازه که در پروسۀ صلح و جنگ با مخالفان مسلح تأثیرگذار و سازنده است، به همان میزان نیز این نقش از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برخوردار می‏باشد.
بنابراین، هرگونه سهم‌گیری و مشارکت علما در این برنامه نباید مورد استفادۀ سمبولیک و نمایشی قرار گرفته و فیصله‏های انجام‌شده تحت تأثیر اهداف و جریان‏های سیاسی قرار گیرد.
این نکته‌یی است که نباید عالمان دینی آن را از نظر دور داشته و به حساسیت و اهمیت نقش خویش و چگونگی عملیاتی شدن فیصله‏هایی که خواهند کرد، بی‏توجه باشند.
بنابراین، هرگاه مبنای دستور و فتوای آنان دینی است، نباید گزینشی عمل شده و تنها شامل جریانهای خاصی باشد. بدین معنا که همان اندازه که عملکرد گروه داعش مذموم و غیردینی است، کارنامه سایر مخالفان نیز با اصول دینی سازگاری ندارد. پس نباید عالمان دین با رویکرد یک بام و دو هوا به صدور فتوا بپردازند.

بااحترام 
محمد سیر نیکزاد 
فعال حوزه جوانان





Tuesday, October 29, 2019


چالش های بعد از انتخابات:

از قبل پیشبینی می شد که این انتخابات 2019 چالش آفرین و بحران زا خواهد بود، زیرا این احساس در میان اکثر کاندیداها وجود داشت که تیم دولت ساز در صدد تقلب سازمان یافته است.
از جانب دیگر امریکایی ها هرچند با انتخابات مخالف نبودند و از آن حمایت و پشتیبانی مالی کردند، اما سخنان جان بس سفیر امریکا در سالروز استقلال امریکا در کابل هشدار روشن به مردم بود. وی گفت که ایالات متحدۀ امریکا شفافیت انتخابات افغانستان را تضمین نمی کند. مایک پمپئو وزیر خارجۀ امریکا نیز چند ساعت قبل از انتخابات با اشرف غنی تماس تلفنی داشت و گفته می شود که به لزوم شفافیت در انتخابات تاکید نمود.اما فردای روز انتخابات، شبکه های اجتماعی و رسانه ها به تدریج مبدل به صحنۀ نمایش نوار های تصویری از تقلبات رسوا به خصوص به نفع یک تیم خاص گردید. هرچند کمیسیون انتخابات و شکایات انتخاباتی وعده سپرده که تمام آرای غیر بایومتریک شده را از آرای اصلی جدا خواهد کرد اما با توجه به تجارب گذشته و آخرین آن انتخابات پارلمانی سال 2018 ، امکان چنین کار بزرگ از سوی کمیسیون انتخابات دشوار به نظر می رسد.
در حالیکه همه می دانند میزان مشارکت مردم حتی در شهر کابل که امنیت نیز برقرار بود نهایت کمرنگ بود، اما جالب است که تعداد آرای ریخته شده به صندوق ها در مناطق ناامن خیلی بیشتر بوده است. چیزی که به خصوص برای رقبای تیم دولت ساز قابل قبول نیست.
آیا نتیجۀ این بحران بازهم یک حکومت وحدت ملی خواهد بود؟ با توجه به تجربۀ 5 سال گذشته، این کار ممکن نیست و به خصوص طرفداران دکتر عبدالله که در دور گذشتۀ انتخابات نیز خود را مظلوم و مغبون احساس کردند، این بار وی را تحت فشار قرار خواهند داد تا چنین توافقی را نپذیرد.
بنابراین می توان صحت این پیشبینی را تائید کرد که بحران ناشی از این انتخابات، مانند سال 2014، موجب خواهد شد تا پای خارجی ها برای حل بحران به میدان کشیده شود. از همین اکنون نیز گفته می شود که سفرای امریکا و انگلیس و دفتر یونیما درکابل تماس هایی را با دو تیم اصلی آغاز کرده اند تا از تشدید بحران جلوگیری نمایند.
امریکایی ها شاید این تمایل را نداشته باشند با حمایت از غنی، کسانی را که در افغانستان – اگر نگوئیم رهبر سیاسی- لااقل نمایندۀ اقوام اند، با خود دشمن بسازند وبه سوی رقبای خود مانند روسیه و ایران برانند. آنها به غنی از سال 2009 تا امروز فرصت دادند تا موقعیت خود را در میان مردم افغانستان مستحکم سازد اما او موفق نشد. یک احتمال اینست که بعد از یک دور کشمکش میان دو طرف، انتخابات باطل اعلام شده و با ایجاد یک حکومت موقت، مذاکرات صلح با طالبان از سر گرفته شود.

Wednesday, October 16, 2019

نقش جوان در انتخابات و پس از انتخابات


حضور جوانان در انتخابات و مشارکت سیاسی



انتخابات و مشارکت سیاسی از اصول عمده و اساسی در نظام‌های دموکراتیک شناخته شده و اساس دموکراسی را تشکیل می‌دهند. در نظام‌های مردم‌سالار، مدرن و انکشاف‌یافته، نقش مردم در انتخابات و مشارکت سیاسی بیشتر محسوس بوده و مردم، به ویژه جوانان خود را مکلف به تعیین سرنوشت خود و جامعه دانسته و در راه تحقق آن از هیچ گونه سعی و تلاش دریغ نمی‌ورزند.
انتخابات فرایندی است که طی آن مردم زعیم ملی (رییس جمهور)، اعضای شورای ملی (پارلمان)، رهبران سیاسی و رهبران سایر نهاد‌های ممثل اراده‌ی جمعی خویش را انتخاب می‌کنند. انتخابات فرصتی را فراهم می‌آورد که مردم به طور آزادانه و بدون هراس و فشار، برای تعیین سرنوشت سیاسی خود رأی می‌دهند و رهبران خود را انتخاب می‌کنند.
انتخابات میدان تلاش و رقابت نامزد‌های انتخاباتی برای کسب آرای  مردم نیز گفته می‌شود که هر یک از این نامزدها باطرح برنامه‌های مشخص، دانش و شخصیت سیاسی- اجتماعی خود را در معرض قضاوت مردم قرار می‌دهند و مردم  در جریان این پروسه‌ی ملی، به این نامزدها و برنامه‌های‌شان رای می‌دهند و بر اساس آرای مردم، قدرت سیاسی و حاکمیت ملی برای مدت معینی در کشور شکل می‌گیرد. انتخابات  در گذرگاه زمان همراه با توسعه‌ی مناسبات و تعاملات فکری بشر، دچار تحول و دگرگونی بوده است. مشارکت از طریق حق رای و حضور در صحنه‌ای انتخابات از اواخر قرن نوزدهم در غرب گسترش یافت. در بیشتر کشورهای اروپایی مشارکت سیاسی و حق رای در این دوره مقبولیت پیدا کرد و سپس در سراسر اروپا گسترش یافت. در اکثر کشورهای اروپایی حق رای عمومی و فرصت حضور در انتخابات در نخستین دهه‌‌های قرن بیستم اعطا شد. با این حال حق رای زنان در بیشتر کشورها بعدتر و در اوایل قرن بیست‌و‌یکم، همراه با توسعه‌ی اندیشه‌های دموکراتیک و با تلاش‌‌های بسیاری از فعالین حقوق بشر و زنان از جانب حکومت‌‌ها به رسمیت شناخته شد. میکانیسم انتخابات، با توجه به شرایط فرهنگی و فکری هر جامعه متفاوت است، که معمولاً یک نهاد مستقل بنام کمیسیون انتخابات یا کمیته‌ی انتخابات، آن را رهبری و مدیریت می‌کند.
در افغانستان پس از سقوط رژیم طالبان و شکل‌گیری حکومت تازه و تصویب قانون اساسی جدید، انتخابات به عنوان شیوه‌ی گزینش زعما و اداره‌ی نهاد‌های سیاسی، مدیریتی و تصمیم‌‌گیری پذیرفته شد. با حزم ماده‌ی ۱۵۶ قانون اساسی افغانستان، پس از بحث‌های متعدد، کمیسیون مستقل انتخابات به عنوان یگانه مرجع باصلاحیت، مستقل و نهاد برگزار‌کننده‌ی انتخابات در افغانستان ایجاد شد. طبق این ماده قانون اساسی کشور، اداره و برگزاری انتخابات، نظارت بر هر نوع انتخابات و مراجعه به آرای عمومی مردم در افغانستان از وظایف کمیسیون مستقل انتخابات و رسیدگی به شکایت‌ها و تخلفات انتخاباتی نیز از جمله وظایف و مسوولیت‌های کمیسیون شکایات انتخاباتی است.
مشارکت سیاسی در معنای وسیع و عام خود عبارت است از اشتراک شهروندان در فعالیت و تصمیم‌گیری‌های سیاسی در جامعه می‌باشد. در حقیقت نظام دموکراسی با مشارکت شهروندان در فعالیت‌های سیاسی شکل می‌گیرد و مشروعیت آن نیز وابسته به همین مشارکت فعال شهروندان است. به عبارت دیگر، مشارکت سیاسی تبلور اراده‌ی عمومی و همسان مردم و حکومت دانسته می‌شود که در یک روند تعریف شده منجر به تدوین قرارداد عمومی و متعادل (قانون) و تشکیل حکومت مردم برای مردم (دموکراسی) می‌گردد. فرایند مشارکت سیاسی اراده‌ی مردم را در ساختار مدیریت و رهبری جامعه به نمایش می‌گذارد. مبنای فکری مشارکت مردم این است که قدرت سیاسی اراده و خواست مردم است و حکومت به عنوان نهادی که مسوول اداره و حفظ توازن قدرت دانسته می‌شود، همچنان باید در خدمت خواست و اراده‌ی مردم باشد. بنابراین مشارکت در فعالیت‌های سیاسی جز حقوق بشری و حق اساسی مردم و نیز از اصول اساسی دموکراسی به شمار می‌رود. این مشارکت ممکن به گونه‌ی مداوم و سازمان‌یافته باشد و یا ویژه و مقطعی، مثل انتخابات.
بدون شک جوانان به مثابه‌ی نسلی جدید، با انرژِی و انگیزه‌ی قوی، نقش بنیادی و ارزنده‌ای در ساختار جامعه و اجتماعی ساختن سیاست داشته و یگانه نیروی محرک اجتماع دانسته می‌شوند. این قشر که در اکثر جوامع، مشمول جامعه‌ی افغانستان اکثریت را تشکیل می‌دهند، بزرگ‌ترین سرمایه و چشم امید به آینده تلقی شده و از جایگاه خاصی در اجتماع برخوردار هستند.
حضور و نقش جوانان در روند انتخابات و مشارکت سیاسی، بسا مهم و حیاتی است. چنان‌چه تذکر گردید، جوانان اکثریت قاطع جامعه‌ی افغانستان را تشکیل می‌دهند. در صورتی که این اکثریت به گونه وسیع و همه‌جانبه در روند انتخابات سهیم شوند، بدون شک سازنده و محرک اصلی انتخابات و در نهایت نظام بوده، یک جامعه و نظام ایده‌آل را شکل می‌دهند.
بحث اصلی در این‌‌جا است که با پایه‌‌گذاری مشارکت سیاسی و انتخابات نقش جوانان تا چه حد مهم و حیاتی بوده می‌تواند. متأسفانه دولت و دولت‌مردان افغان با امکانات وسیع و گسترده‌‌ای که در اختیار دارند، خواسته یا ناخواسته، هیچ گونه توجه‌ای به جوانان نکرده اند، در حالی که وظیفه‌ی دولت است تا برای جوانان انگیزه‌ی فعالیت و فرصت حضور در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی را ایجاد و زمینه یا بستر اشتراک و سهم‌گیری آن‌ها را در این عرصه فراهم سازد. این حق جوانان است که در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی حضور فعال داشته باشند. جوانان نباید در انحصار قرار گرفته و در توهم و ابهام  زندگی کنند، بلکه باید حرکت داشته باشند و آزادانه فعالیت‌های خود را در همه‌ی عرصه‌ها، عرصه‌ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و فرهنگی  گسترش داده و در روند انتخابات که یک روند ملی و نهایت سازنده و بنیادی است، نقش و رول اساسی را بازی کنند.
نظر به آمار و ارقام موجود، نزدیک به ۹۰ درصد از نیرو‌های مسلح کشور (سربازان اردوی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی) که وظیفه‌ی مقدس تأمین امنیت شهروندان و دفاع از حریم کشور را به عهده دارند، قشر جوان تشکیل می‌دهد. این جوانان اند که به منظور حفظ جان شهروندان و حفاظت از مقدسات دینی و ملی، همه‌روزه جان‌های عزیز خود را فدا می‌کنند. همین گونه در سایر عرصه‌ها نیز بیشترین بار مسوولیت متوجه‌ی جوانان است. بنابراین ایجاب می‌کند تا حضور، نقش و سهم‌گیری جوانان در پروسه‌ی انتخابات، هم در نقش رای‌دهنده و رای‌گیرنده و هم در نقش کنترل و نظارت‌کننده، همچنان گسترده و چشم‌گیر باشد.
اکنون ما در آستانه‌ی انتخابات شورای ملی و اندکی بعد‌تر انتخابات سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری قرار داریم. به یقین که این انتخابات، به ویژه انتخابات پارلمانی پیش‌رو، نهایت حساس، جدی و حتا پرتشنج‌تر از قبل در افغانستان خواهد بود. حضور توده‌ی عظیم جوانان، جوانان تحصیل‌کرده و مطرح کشور، سهم و حضور گسترده‌ی احزاب و جریان‌های فعال و نووارد. در مقابل آزمندی و جاطلبی بیش از حد زور مندان محلی و نیز نمایندگان فعلی مجلس، قطب‌بندی‌های تازه سیاسی و اجتماعی، موضع‌گیری‌های تند قومی و لسانی، چالش‌های داخلی کمیسیون انتخابات، به ویژه دو دستگی میان اعضای این نهاد، انتخابات پیش‌رو را بی‌پیشینه و منحصر به فرد خواهد ساخت. با توجه به وضعیت جاری، شدت گرفتن تنش‌های سمتی و زبانی در این انتخابات غیر‌قابل انکار پنداشته می‌شود. اما با وجود این همه، حضور فعال و گسترده جوانان تحصیل کرده و دانشور، اعم از زن و مرد در این انتخابات روزنه‌های امید به آینده را بیشتر می‌سازد. از جانبی، حضور این جوانان باعث ایجاد انگیزه و تحرک به سایر جوانان شده و قشر جوان را وادار می‌سازد تا در انتخابات سهم و حضور گسترده و فعال داشته باشند، تا روند مردم‌سالاری و جوان‌سالاری را در افغانستان نهادینه سازند.
در نتیجه؛ انتخابات و مشارکت سیاسی یگانه راه رسیدن به قدرت سیاسی در افغانستان است، جز این، راه و تدبیری نیست. پس حضور جوانان و نقد منصفانه آن‌ها در نهادینه ساختن انتخابات و مشارکت سیاسی و انتقال آن به متن جامعه و مبدل ساختن آن به یک اصل اجتماعی و مردمی، امری حتمی است. با تحقق شفاف و عادلانه روند انتخابات، برنده‌ی اصلی انتخابات و بازیگر اصلی میدان سیاست در همه جوامع، به ویژه جامعه افغانستان جوانان خواهند بود. آینده‌ی افغانستان به جوانان آن تعلق دارد. به هر اندازه‌ای که جوانان آگاه، فهیم، متخصص، متعهد، روشن فکر و متدین داشته باشیم. به همان اندازه جامعه آگاه، روشن، متخصص و چیزفهم خواهیم داشت. بدون شک سرنوشت و چیستی انتخابات پیشروی شورای ملی همچنان به جوانان گره خورده و مستقیماً متأثر از سهم‌گیری و حضور فعال و همه‌جانبه‌ی جوانان است.


Saturday, January 6, 2018

تعلیق در آمدن امکانات مالی ایالات متحده امریکا بر پاکستان چه عواقب در بر خواهد داشت:


به تعلیق در آمدن کمک های امریکا به پاکستان به دلیل عدم صداقت آن کشور در مبارزه با تروریزم، سرخط گزارش های خبری رسانه های داخلی و خارجی گردیده است. گزارش های نشر شده دال براین است که امریکا به خاطر عدم پیشرفت پاکستان در جنگ و مبارزه علیه گروه تروریستی حقانی در وزیرستان کمک هایش را به پاکستان به حالت تعلیق در آورده است، چون شبکه حقانی شامل لست سیاه وزارت امور خارجه امریکا میباشد.
امریکا پیش از این از پاکستان خواسته بود تا با جدیت علیه این شبکه اقدام کند.
اینکه قطع این کمک ها تا چه اندازه بر روابط پاکستان و امریکا سایه خواهد انداخت و آیا قطع این کمک ها میتوانند فشارهای جدید را بالای پاکستان وارد کند. بعداز حملات متعدد شبکه حقانی علیه منافع امریکا در افغانستان ، آن کشور تصمیم گرفت که این گروه تروریستی را شامل لست سیاه وزارت خارجه خویش بسازد. در عین زمان امریکا از پاکستانی ها تقاضا کرد که فعالیت شبکه حقانی را در پاکستان محدود سازد و مراکز آن شبکه تروریستی را از پاکستان برچیند. اما در این مورد پاکستانی ها هیچ اقدامی نکردند، از اینرو حکومت امریکا زیر فشار کانکرس ایالات متحده قرار گرفتند
بناً دولت امریکا تصمیم اتخاذ نمود تا کمک را بالای حکومت پاکستان قطع سازد.
پاکستان همیشه از این کمک های امریکا برخوردار بود. بناً قطع این کمک ها یک ابزار خوب، یک وسیلۀ فشار بالای حکومت پاکستان شد تا اینکه حکومت پاکستان در نتیجه این فشار ها دست از حمایت و استفاده از تروریزم و بنیاد گرایی بردارد. امید آن میرود که امریکا بتوانند این سیاست خود در قبال پاکستان حفظ بکند، چون همیشه دیده شده هر زمانی که امریکا بالای پاکستان فشار وارد کرده، انگلیس ها و عربستان سعودی و لابی های را که خود پاکستان در کانکرس امریکا دارد اقداماتی را انجام دادند که دولت امریکا را وا داشته اند تا از وارد کردن فشار بر پاکستان دست بردارد.
اما امید مردم افغانستان همین است که این موضوع یک آغاز و فصل خوبی باشد برای فشار وارد کردن ، تحریم کردن و به انزوا کشیدن پاکستان.
اگر واقعاً این کمک ها بالای پاکستان قطع شود در این صورت در آینده روابط پاکستان با امریکا و تأثیرات منفی آن بالای حکومت و نظامیان آن کشور چه خواهد بود؟
 البته نباید فراموش گردد که حکومت پاکستان کمک های مختلف را از کشور امریکا، کشورهای غربی، بانک جهانی و بانک آسیایی بدست میآورد. در صورتیکه این همه کمک ها بالای پاکستان قطع شود و امریکا بتواند که از طریق متحدین خویش پاکستان را تحریم کند و سخت گیری های امریکا نسبت به پاکستان ادامه پیدا کند.
دراین صورت اقتصاد این کشور بد شده آسیب خواهد دید و با مشکلات جدید تر داخلی روبرو خواهدشد.
اما فراموش نباید کرد پاکستان بنابر مناسبت ها و نزدیکی های که با انگلستان ، عربستان سعودی
و لا بی هایی که در کانگرس امریکا دارد، دو باره میتواند روابط خود را با امریکا عادی سازد. چون در گذشته ایالات متحده امریکا چنین اقداماتی را علیه پاکستان روی دست گرفته بود که برای تداوم آن دوستان پاکستان که با امریکا روابط داشتند، امریکا را وادار کردند تا دوباره این کمک ها به پاکستان ادامه یابد، بناً در چنین شرایط، ضرورت است که دولت افغانستان این فشار ها را نیز بیشتر سازند.
روابط خویش را با امریکا، سازمان ملل متحد و سایر سازمان های جهانی بهتر سازد تا این فشار ها بالای پاکستان تأثیرات خودرا داشته باشد.
چرا پاکستان در برابر این اقدام امریکا موضعگیری نداشته است؟
پاکستانی ها بنابر تجارب سیاسی و مناسباتی که با کنگره امریکا دارد. نمی خواهد زود یک موضوع را مطبوعاتی سازد در بسیاری مسایل دیده شده که واکنش پاکستانی ها بسیار عادی و نورمال بوده. پاکستانی ها مطالعه وارزیابی های همه جانبه دارند، میخواهند اهداف شانرا در مذاکرات رو در رو بدست بیاورند نمی خواهند که قضایا را از طریق مطبوعات حل کنند.
اینکه چرا امریکا به یک باره گی تصمیم اتخاذ کرد که کمک خویش را به پاکستان به حالت تعلیق درآورد،
افشای مرگ ملا عمر، پنهانکاری پاکستان در این قضیه، راه اندازی مذاکرات نمایشی صلح، تلاش آشکار پاکستان در تعیین جانشین ملاعمر و افزایش خشونت ها و حملات انتحاری در شهر کابل، همه در این تصمیم امریکا تأثیر گذار بوده است.
آیا تعلیق یا قطع کمک های امریکا به پاکستان عملی خواهد شد یا خیر؟
صدر اعظم پاکستان گفته است کمک های امریکا همیشه مشروط بوده، اما تحت هر شرایط بلاخره این کمک ها به دست پاکستان رسیده، و مادر این رابطه تشویش نداریم . همزمان سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در یک نشست خبری در واشنگتن اظهار داشته است که امریکا تا هنوز برای توقف کمک مالی و نظامی به پاکستان تصمیم‌گیری نکرده است. این تصمیم گیری مربوط و منوط به وزارت دفاع امریکاست. که سخنگوی وزارت خارجه امریکا تأکید دارد و می گوید تا کنون نظر آمریکا روی نقش پاکستان بخاطر مبارزه علیه تروریزم هیچ تغییر نکرده بناً همکاری های امریکا و پاکستان در زمینه های مختلف مانند گذشته ادامه خواهد یافت . روی این اصل هم ادامه کمک های امریکا مطمئن است وکه کمک مالی آمریکا به پاکستان بخاطر مبارزه با تروریزم ادامه پیدا میکند. اکثر مقامات ارشد پاکستان قطع کمک مالی امریکا را به پاکستان یک سوءتفاهم میدانند و در راه بر طرف کردن این سوه تفاهم حرف های زیادی درون سینه دارند. همه میدانند که مقامات امریکایی از سال 2001 تا کنون تحت عنوان کمک سی اس اف به پاکستان اضافه تر 13 ملیارد دالر را پرداخته اند . روی این دلیل که پاکستان ادعا دارد که عملیات ما در مناطق قبایلی دست آورد های زیادی را با خود همراه داشته است . گرچه به نقل از بعضی رسانه ها آمده است که آمریکا کمک مالی پنج ملیارد دالری خویش را به پاکستان تحت عنوان «سی اس اف» که برای همکاری در جنگ افغانستان بخاطر مبارزه علیه تروریزم بود دیگر ادامه نخواهد داد. چون کشور پاکستان صادقانه آنچه را که تعهد کرده بود علیه گروه حقانی مبارزه میکند نکرده است. نه تنها افغانها بلکه پس از قتل اسامه بن لادن در پاکستان آن هم در یک منطقه نظامی ایبت آباد، گرفتاری خالد شیخ طراح حمله به بلند منزل های تجارتی امریکا گرفتاری ابو حمزه و کشتن ده ها تروریست دیگر در خاک پاکستان همه چیزها واضح و روشن گردید. نه تنها افغانها به این باور رسیدند که سران القاعده و طالبان و گروه‌های افراطی در پاکستان هستند، و از طرف اداره ISI حمایت میشوند بلکه بعد از کشته شدن اسامه در پاکستان این اندیشه در امریکا به صورت جدی مطرح شده بود که پاکستان لانه تروریزم است، در حالیکه در گذشته افغانستان و هندوستان، پاکستان را به مخفی کردن رهبران القاعده و گروه‌های کشمیری و طالبان افراطی متهم می‌کردند، اما امریکایی‌ها در آن زمان بر این مساله تاکید زیادی نداشتند و به بیشتر تلاش می‌کردند که با پاکستان به‌گونه‌ای رفتار کنند تا بتوانند در نهایت ارتش پاکستان را وادار به مبارزه جدی علیه طالبان کنند. طالبان شامل طالبان افغانستان و هم طالبان محلی پاکستان و همچنین گروه‌هایی که در آنجا هستند همانند حزب اسلامی حکمتیارو یا گروه حقانی که ارتباطات تنگاتنگی با اعضای اداره ISIپاکستان دارند.

کشتن بن‌لادن این امر را ثابت کرد که برغم تکذیب‌های مکرر و جدی پاکستان که رهبران القاعده و طالبان در این کشور مخفی نشدند، اما در این کشور حضور داشتند. از آن زمان تا حدی مناسبات میان امریکایی‌ها با پاکستان تیره شده بود. دلیل اصلی این تیره شدن روابط این است که امریکا دیگر گفته های پاکستانی ها را نمی‌پذیرد که گروه‌های افراطی در پاکستان نیستند، به اضافه اینکه حملات موشکی از هواپیماهای بدون سرنشین امریکا مشکل جدی برای پاکستان بوجود آورده بود چنانچه پاکستانی های میگفتند که حملات طیارات بدون سر نشین حق حاکمیت ملی پاکستان را نادیده گرفته است. به ویژه طی چند روز اخیر که ارتش پاکستان اعلام کرده که ما عملیات بزرگ را در مناطق قبایل به راه انداخته ایم ، عملیات در وزیرستان شمالی و جنوبی باعث سرا زیر شدن تروریستان به خاک افغانستان گردیده و مشکلات زیادی را ببار آورده، بنابراین در حقیقت امروز مشکل جدی برای دولت پاکستان در رابطه با رفتاری که دولت امریکا با پاکستانی‌ها و روابط افغانستان با پاکستان بعد از کنفرانس اخیر آقای اشرف غنی علیه پاکستان مطرح بحث است. همچنین بحثی که مطرح شده بعد از حادثه شاه شهید و موقف گیری مقامات افغانستان پاکستانی ها هم خود را با فدراتیف روسیه و چین نزدیک کرده اند و از حضور فعال هند در منطقه تشویش دارند چنانچه یک مقام عالی رتبه پاکستان بعد از آنکه امریکا اظهار نموده که کمک های مالی را به پاکستان قطع مینمایم مقامات پاکستانی نیز اظهار نموده اند که باید تعدادی از نیروهای آموزشی امریکایی از پاکستان خارج شوند این موضوعی است که بر سر این امر توافق شده بود، چراکه خود امریکایی‌ها نیز به دنبال خروج بخشی از نیروهای خود هستند. اما آنچه که مورد توجه است،این است که نیروهای امنیتی و بخشی از نیروهای استخبارات امریکا در پاکستان حضور فعال دارند و حتی شاید به شکل ناشناس هم حضور داشته باشند. باید در اینجا متذکر شد که بیش از اینکه این امر واقیعت داشته باشد، اعمال فشار بر دولت پاکستان است تا ارتش این کشور را وارد مبارزه جدی با گروه‌های افراطی در مناطق قبایلی کنند. بر همین اساس این موضوع که امریکا کمک‌های مالی یا کمک‌های نظامی خود را به طور کامل قطع کند خلاف استراتیژی آقای ترامپ است که اخیراً اعلام کرده است. همانطور که می‌دانید استراتیژی ترامپ این است که برای حل مشکل افغانستان باید با همسایه گان این کشور وارد تعامل سازنده شود که این همسایه گان شامل ایران و پاکستان است. باتوجه به این استراتیژی اگر امریکایی‌ها در مسیری حرکت کنند که مناسبات آنها با پاکستان تیره شود، مشکلات شان در افغانستان قابل حل نخواهدبود. همچنین اگر امریکایی‌ها به سوی قطع کمک‌های خود بروند، پاکستان و چین به عنوان یک کشور دوست رجوع کرده و از کمک‌ آنها استفاده خواهد کرد که این امر به طور کلی به ضرر نفوذ امریکادر جنوب آسیا خواهد بود. در نتیجه من بسیار بعید می دانم که امریکا کمک‌های خود را به طور کامل قطع کند، شاید تا حدی تاخیر کرده و با تعدیل کمک‌ کند، اما درنهایت امریکایی‌ها دست شان باز نیست که همه کمک‌هایی را که به پاکستان تا به امروز داشتند،به یکباره گی قطع کنند. چراکه مشکل آنها را در افغانستان پیچیده‌تر خواهد کرد و انگیزه بیشتری به ارتش پاکستان می‌دهد که حاضر نشود تا به نیابت امریکا درگیر جنگ داخلی در کشور خود با گروه‌هایی که رادیکال توصیف شده یا تحریک طالبان پاکستان شود

بااحترام 
محمد سیر نیکزاد

حادثه امروز

خط سرخ -چشم انداز سیاسی

 چشم انداز سیاسی داکتر محمد سیر نیکزاد سفیر صلح جهانی- افغانستان Global peace ambassador-afghanistan ثبات سیاسی و استقرار صلح از مؤلفه‌هایی...