Saturday, October 12, 2024

مهمان نوازی و هم پذیری مردم و دولت ایران در قبال مردم افغانستان

 

عنوان مقاله: مهمان‌نوازی و هم‌پذیری مردم و دولت ایران نسبت به مردم افغانستان

قلم داکتر محمد سیر نیکزاد

ایران از دیرباز به‌عنوان یکی از کشورهایی شناخته می‌شود که به مردم افغانستان در شرایط دشوار تاریخی، پناه داده است. این هم‌پذیری و مهمان‌نوازی نه‌تنها در سطح مردم بلکه در سیاست‌های دولتی نیز قابل مشاهده است. طی چندین دهه، ایران میزبان میلیون‌ها پناهجوی افغان بوده که به دلیل جنگ و بی‌ثباتی در کشورشان، به ایران پناه آورده‌اند.



مهمان‌نوازی مردمی: پیوند فرهنگی و اجتماعی

یکی از مهم‌ترین جلوه‌های هم‌پذیری مردم ایران نسبت به مهاجران افغان، نزدیکی فرهنگی و تاریخی بین دو ملت است. این پیوندهای مشترک به مردم ایران این امکان را داده تا با پذیرش افغان‌ها به‌عنوان بخشی از جامعه خود، در توسعه روابط اجتماعی و فرهنگی نقش داشته باشند. ایرانیان به‌ویژه در مناطق مرزی و شهرهای بزرگ، با مهاجران افغان در حوزه‌های مختلف از جمله کار، زندگی و تجارت همکاری داشته‌اند. این همزیستی به شکل‌گیری فرهنگ مشترک و تقویت حس همبستگی میان مردم دو کشور کمک کرده است.

نقش دولت ایران در حمایت از مهاجران افغان

علاوه بر همدلی مردم، دولت ایران نیز با سیاست‌هایی در زمینه آموزش، بهداشت، و دسترسی به خدمات عمومی، به حمایت از مهاجران افغان پرداخته است. مدارس و دانشگاه‌های ایران سالانه ده‌ها هزار دانش‌آموز و دانشجوی افغان را پذیرش می‌کنند. همچنین، بسیاری از افغان‌ها به خدمات بهداشتی و درمانی در ایران دسترسی دارند، که نشان از رویکرد انسان‌دوستانه دولت ایران در قبال این جمعیت بزرگ مهاجر دارد.

چالش‌ها و فرصت‌ها

با این حال، نمی‌توان از مشکلات و چالش‌هایی که مهاجران افغان در ایران با آن مواجه هستند، چشم‌پوشی کرد. برخی از این چالش‌ها شامل عدم دسترسی کامل به بازار کار رسمی، مشکلات قانونی و حقوقی، و موارد نادر از تبعیض اجتماعی می‌شود. اما دولت ایران تلاش کرده تا با بهبود سیاست‌های مهاجرتی و ارتقاء شرایط زندگی این افراد، این چالش‌ها را به حداقل برساند.

نتیجه‌گیری

ایران با توجه به شرایط پیچیده مهاجرتی در منطقه، نقش کلیدی در پذیرش و حمایت از پناهجویان افغان ایفا کرده است. هم‌پذیری مردم ایران و سیاست‌های دولت در جهت ارائه خدمات آموزشی، بهداشتی و اجتماعی به این جمعیت، نمونه‌ای از همدلی و انسان‌دوستی است که می‌تواند به‌عنوان الگوی مثبت در روابط بین‌المللی مورد توجه قرار گیرد.

داکتر محمد سیر نیکزاد

Saturday, September 28, 2024

روز جهانی خبرنگاران

 

نویسنده: داکتر محمد سیر نیکزاد


مقدمه


روز جهانی خبرنگاران، که هر ساله در تاریخ ۸ سپتامبر گرامی داشته می‌شود، فرصتی است برای تجلیل از نقش حیاتی خبرنگاران در اطلاع‌رسانی و دفاع از حق آزادی بیان. این روز همچنین به اهمیت حمایت از خبرنگارانی که در شرایط دشوار به فعالیت خود ادامه می‌دهند، می‌پردازد. افغانستان، با وجود تحولات سیاسی پیچیده و چالش‌های امنیتی، به یکی از نقاط دشوار برای خبرنگاران تبدیل شده است.


وضعیت خبرنگاران در افغانستان


پس از بازگشت طالبان به قدرت در اوت ۲۰۲۱، شرایط برای خبرنگاران افغان بسیار دشوارتر شد. محدودیت‌های شدیدی بر رسانه‌ها اعمال شد و تعداد زیادی از رسانه‌ها تعطیل و یا فعالیت خود را به حالت تعلیق درآوردند. خبرنگاران، به ویژه زنان، با تهدیدهای جدی مواجه هستند و بسیاری مجبور به ترک شغل خود شدند. به‌علاوه، تهدید به خشونت، بازداشت‌های خودسرانه، و محدودیت‌های سختگیرانه بر آزادی بیان، مشکلات قابل توجهی برای خبرنگاران ایجاد کرده است.


در طول سال‌های اخیر، تعداد زیادی از خبرنگاران مجبور به فرار از کشور شده‌اند، زیرا شرایط امنیتی به‌شدت وخیم شده و دولت طالبان تحمل انتقاد و گزارش‌های مستقل را ندارد. گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از خبرنگاران هدف خشونت، بازداشت و شکنجه قرار گرفته‌اند. بسیاری از زنان خبرنگار نیز به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و فشارهای دولت، شغل خود را از دست داده‌اند یا با موانع سنگینی مواجه شده‌اند.


چالش‌های زنان خبرنگار


زنان خبرنگار در افغانستان با چالش‌های خاصی روبه‌رو هستند. پس از بازگشت طالبان، حضور زنان در رسانه‌ها به‌طور قابل‌توجهی کاهش یافت. بسیاری از زنان خبرنگار مجبور به کناره‌گیری شدند و فرصت‌های شغلی برای آنان به‌شدت محدود شده است. این محدودیت‌ها نه تنها به معنای کاهش حضور زنان در عرصه رسانه است، بلکه نشان‌دهنده نوعی سرکوب سیستماتیک حقوق زنان و جلوگیری از مشارکت آنان در فضای عمومی است.




نقش جامعه بین‌المللی


در مواجهه با این چالش‌ها، جامعه بین‌المللی نقش مهمی در حمایت از خبرنگاران افغان دارد. سازمان‌های حقوق بشری و رسانه‌ای تلاش کرده‌اند تا با ارائه کمک‌های مالی و پشتیبانی حقوقی، از خبرنگارانی که در شرایط دشوار به فعالیت خود ادامه می‌دهند، حمایت کنند. با این حال، نیاز به اقدامات بیشتر و پایدارتر برای حفاظت از حقوق خبرنگاران و آزادی بیان در افغانستان احساس می‌شود.


نتیجه‌گیری


روز جهانی خبرنگاران فرصتی است تا توجه جهانیان به وضعیت خبرنگاران در کشورهای بحران‌زده جلب شود. خبرنگاران افغان در خط مقدم مبارزه برای آزادی بیان قرار دارند و شرایط دشوار آنان نیازمند توجه و حمایت جدی از سوی جامعه بین‌المللی است. آزادی بیان یکی از ارکان اساسی هر جامعه دموکراتیک است، و محافظت از خبرنگاران و فراهم کردن فضای امن برای آنان، وظیفه‌ای جمعی به شمار می‌رود. 

Monday, September 23, 2024

Journalists in Exile

 


Author: Dr. Mohammad Sayer Nikzad


Introduction


After the fall of the Afghan government in 2021 and the resurgence of the Taliban, a new wave of suppression targeted journalists and media in Afghanistan. Afghan journalists, once committed to reflecting the truth, now face hard choices and threats like imprisonment, torture, or death. Many were forced to leave their homeland, seeking refuge in countries such as Iran, Turkey, and Pakistan. However, their journey to these new lands is fraught with serious economic, social, and psychological challenges.



This article explores the migration status, economic crises, and psychological pressures faced by Afghan journalists in exile, especially in countries like Iran, Turkey, and Pakistan.


Forced Migration of Afghan Journalists


With the rise of the Taliban, media freedom in Afghanistan was severely restricted. Journalists were quickly targeted, and many, due to threats to their lives and families, were forced to flee the country. Female journalists, in particular, were under immense threat, and many sought refuge in neighboring countries to save their lives.


Iran, Turkey, and Pakistan have been the primary destinations for Afghan journalists. Iran, given its proximity and cultural ties, is the first choice for many Afghans. However, Iran is also struggling with economic issues and government pressures, making it a challenging place for Afghan migrants.


Pakistan, historically a host to waves of Afghan refugees, continues to receive many of them. However, complex political relations between the two countries and security concerns have made life difficult for refugees, especially journalists.


Turkey, serving as a bridge between East and West, is also a key destination for Afghan migrants. However, strict immigration laws and the lack of widespread acceptance of refugees have placed Afghan journalists in an unstable and uncertain situation.


The Economic Situation of Afghan Journalists in Exile


One of the biggest challenges for Afghan journalists in exile is their economic situation. Most of them, after fleeing Afghanistan, not only lost their jobs and incomes but are also facing economic crises in countries like Iran, Turkey, and Pakistan.


In Iran, Afghan migrants face numerous challenges in finding jobs due to strict residency and employment laws. Most of them end up working in informal and low-paying jobs, a significant social decline for journalists who once worked in reputable media outlets.


In Turkey, finding work for Afghan migrants is even more difficult. Exiled journalists in this country often live in precarious economic conditions and face severe restrictions in obtaining work permits.


Pakistan, while hosting a large number of Afghan refugees, is also grappling with its internal economic struggles. Many Afghan journalists in this country turn to informal and sometimes risky work, as finding formal employment opportunities is very limited.


Psychological and Social Pressures


Afghan journalists living in exile face intense psychological pressures. Leaving their country, losing their jobs and social identities, and being separated from family and friends are all major factors contributing to their increased stress and anxiety. Many exiled journalists, due to a lack of access to psychological services and adequate social support, struggle with depression, social isolation, and feelings of hopelessness.


In Iran, Turkey, and Pakistan, psychological support systems for migrants, especially journalists, are limited and sometimes inaccessible. Afghan migrants in these countries are often disconnected from their social and cultural networks, which severely affects their mental health.


Identity and Social Challenges


In addition to psychological pressures, Afghan journalists in exile face identity challenges. They have been separated from a society in which they once played an active and influential role, and in their new countries, they feel a sense of loss and lack of identity. In Iran, many Afghan migrants face social and legal discrimination, and similar situations exist in Turkey and Pakistan.


This loss of identity, coupled with the lack of access to financial resources and social services, causes Afghan journalists in exile to become marginalized and even give up on efforts to return to their profession.


Conclusion


Afghan journalists in exile face multiple challenges: from forced migration and loss of jobs and identity to economic crises and severe psychological pressures. These journalists, who were once advocates of freedom of speech and human rights in Afghanistan, now struggle with harsh conditions in countries like Iran, Turkey, and Pakistan.


International support and the establishment of social and economic support networks for these journalists are essential. Although Afghan journalists in exile have been distanced from their homeland, their voices still need to be heard so they can continue their fight for the truth.


Dr. Mohammad Sayer Nikzad

Tehran, 2024/09/21

خبرنگاران در تبعید

 


نویسنده:  داکتر محمد سیر نیکزاد

مقدمه

پس از سقوط دولت افغانستان در سال ۲۰۲۱ و به قدرت رسیدن دوباره طالبان، موج جدیدی از سرکوب خبرنگاران و رسانه‌ها در این کشور آغاز شد. خبرنگاران افغانستان که روزگاری برای بازتاب حقایق تلاش می‌کردند، اکنون در برابر انتخاب‌های سخت و مخاطراتی همچون زندان، شکنجه و مرگ قرار دارند. بسیاری از آنان مجبور به ترک وطن شدند و به کشورهایی مانند ایران، ترکیه و پاکستان پناه آوردند. اما سفر آنها به سرزمین‌های جدید همراه با چالش‌های جدی اقتصادی، اجتماعی و روانی است.



در این مقاله، به وضعیت مهاجرت، بحران‌های اقتصادی، و فشارهای روانی که خبرنگاران افغان در تبعید، به ویژه در کشورهای ایران، ترکیه و پاکستان، با آن مواجه هستند، خواهیم پرداخت.

مهاجرت اجباری خبرنگاران افغان

با به قدرت رسیدن طالبان، آزادی رسانه‌ها در افغانستان به شدت محدود شد. خبرنگاران به سرعت هدف قرار گرفتند، بسیاری به دلایل تهدیدات جانی و خانوادگی مجبور به فرار از کشور شدند. خبرنگاران زن بیش از همه مورد تهدید قرار گرفتند و بسیاری از آنها برای نجات جان خود به کشورهای همسایه پناه بردند.

ایران، ترکیه و پاکستان سه مقصد اصلی برای خبرنگاران افغان بوده است. ایران با توجه به همسایگی نزدیک و اشتراکات فرهنگی، نخستین انتخاب بسیاری از افغان‌هاست. اما ایران نیز خود با مشکلات اقتصادی و فشارهای دولتی روبروست که این کشور را به مکانی پر از چالش برای مهاجران افغان تبدیل می‌کند.

پاکستان که در طول تاریخ میزبان موج‌های پناهندگان افغان بوده، همچنان پذیرای بسیاری از آنهاست. اما روابط پیچیده سیاسی میان دو کشور و نگرانی‌های امنیتی، شرایط پناهجویان، به ویژه خبرنگاران را در این کشور دشوار کرده است.

ترکیه به عنوان پلی میان شرق و غرب نیز یکی از مقاصد مهم برای مهاجران افغان است. با این حال، قوانین سختگیرانه مهاجرتی و عدم پذیرش گسترده پناهندگان، خبرنگاران افغان را در شرایط ناپایدار و پر از بلاتکلیفی قرار داده است.

وضعیت اقتصادی خبرنگاران افغان در تبعید

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات خبرنگاران افغان در تبعید، وضعیت اقتصادی آنهاست. بیشتر آنها پس از فرار از افغانستان، نه تنها شغل و درآمد خود را از دست داده‌اند، بلکه در کشورهایی مانند ایران، ترکیه و پاکستان با بحران‌های اقتصادی مواجه هستند.

در ایران، مهاجران افغان به دلیل قوانین سختگیرانه اقامت و کار، با مشکلات متعددی برای پیدا کردن شغل مواجه‌اند. بیشتر آنها در مشاغل غیررسمی و کم‌درآمد مشغول به کار می‌شوند، که این مسئله برای خبرنگارانی که روزگاری در رسانه‌های بزرگ و با اعتبار کار می‌کردند، یک سقوط اجتماعی محسوب می‌شود.

در ترکیه، یافتن کار برای مهاجران افغان حتی دشوارتر است. خبرنگاران تبعیدی در این کشور اغلب در شرایط ناپایدار اقتصادی زندگی می‌کنند و با محدودیت‌های شدید در اخذ مجوز کار مواجه هستند.

پاکستان نیز اگرچه پذیرای تعداد زیادی از پناهجویان افغان است، اما با مشکلات اقتصادی داخلی خود دست و پنجه نرم می‌کند. بسیاری از خبرنگاران افغان در این کشور به کارهای غیررسمی و گاه پرمخاطره روی می‌آورند، زیرا امکان یافتن شغل‌های رسمی برای آنها بسیار محدود است.

فشارهای روانی و اجتماعی

خبرنگاران افغان که در تبعید زندگی می‌کنند، با فشارهای روانی شدیدی مواجه‌اند. ترک کشور، از دست دادن شغل و هویت اجتماعی، و جدایی از خانواده و دوستان، همگی عوامل مهمی در افزایش استرس و اضطراب این افراد است. بسیاری از خبرنگاران تبعیدی به دلیل عدم دسترسی به خدمات روان‌شناسی و حمایت‌های اجتماعی مناسب، با افسردگی، انزوای اجتماعی و احساس ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کنند.

در ایران، ترکیه و پاکستان، سیستم‌های حمایتی روانی برای مهاجران، به ویژه خبرنگاران، محدود و گاه غیرقابل دسترس است. مهاجران افغان که در این کشورها زندگی می‌کنند، اغلب از شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی خود دور افتاده‌اند و این مسئله به شدت بر سلامت روانی آنها تاثیر منفی می‌گذارد.

چالش‌های هویتی و اجتماعی

علاوه بر فشارهای روانی، خبرنگاران افغان در تبعید با چالش‌های هویتی نیز مواجه هستند. آنها از جامعه‌ای که روزگاری در آن نقشی فعال و مؤثر داشتند، دور افتاده‌اند و در کشورهای جدید خود احساس بی‌هویتی می‌کنند. در ایران، بسیاری از مهاجران افغان با تبعیض اجتماعی و قانونی مواجه می‌شوند و در ترکیه و پاکستان نیز وضعیت مشابهی برای آنها وجود دارد.

این احساس بی‌هویتی، همراه با عدم دسترسی به منابع مالی و خدمات اجتماعی، باعث می‌شود تا خبرنگاران افغان در تبعید به حاشیه رانده شوند و حتی از تلاش برای بازگشت به حرفه خود دست بکشند.

نتیجه‌گیری

خبرنگاران افغان در تبعید با مشکلاتی چندگانه روبرو هستند؛ از مهاجرت اجباری و از دست دادن شغل و هویت گرفته تا بحران‌های اقتصادی و فشارهای روانی شدید. این خبرنگاران که روزگاری مدافعان آزادی بیان و حقوق بشر در افغانستان بودند، اکنون در کشورهایی مانند ایران، ترکیه و پاکستان با شرایطی ناگوار دست و پنجه نرم می‌کنند.

حمایت‌های بین‌المللی و ایجاد شبکه‌های حمایتی اجتماعی و اقتصادی برای این خبرنگاران ضروری است. اگرچه خبرنگاران افغان در تبعید از وطن خود دور شده‌اند، اما صدای آنها همچنان نیاز به شنیده شدن دارد تا بتوانند به مبارزه برای حقیقت ادامه دهند.
داکتر محمد سیر نیکزاد
تهران 1403/07/1

Wednesday, September 11, 2024

تشکیل حکومت در تبعید

 احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان، به عنوان یکی از شخصیت‌های برجسته مخالف طالبان، ایجاد حکومت در تبعید را به عنوان یک استراتژی در نظر گرفته است. ایجاد حکومت در تبعید عموماً به معنای ایجاد ساختارهای سیاسی و دیپلماتیک خارج از کشور برای نمایندگی یک ملت یا دولت است که کنترل کامل بر سرزمین خود ندارد. احمد مسعود برای این منظور چندین اقدام ممکن است انجام دهد:


1. **ایجاد دولت یا شورای ملی در تبعید**: مسعود می‌تواند با همکاری دیگر رهبران و شخصیت‌های مخالف طالبان، یک دولت یا شورای ملی در خارج از افغانستان تشکیل دهد. این نهاد می‌تواند نقش نمایندگی مردم افغانستان را در جامعه جهانی ایفا کند و هماهنگی لازم برای مقاومت داخلی را به عمل آورد.


2. **جلب حمایت بین‌المللی**: او ممکن است به دنبال حمایت کشورهای خارجی، سازمان‌های بین‌المللی و نیروهای جهانی برای مشروعیت بخشیدن به دولت در تبعید و تأمین منابع مالی و نظامی برای مبارزه با طالبان باشد.


3. **دیپلماسی و لابی‌گری**: احمد مسعود ممکن است از طریق گفتگوها و لابی‌گری با کشورها و سازمان‌های بین‌المللی، به دنبال جلب حمایت‌های سیاسی و اقتصادی باشد تا بتواند از نظر سیاسی و دیپلماتیک دولت در تبعید را تقویت کند.


4. **حمایت از مقاومت داخلی**: او می‌تواند تلاش کند تا ارتباطات قوی‌تری با نیروهای مقاومت داخل افغانستان برقرار کند و از راه دور به هدایت و هماهنگی مبارزات علیه طالبان بپردازد.


5. **ارتباط با مهاجرین افغان**: احمد مسعود می‌تواند جامعه مهاجران افغان در خارج از کشور را به عنوان منبع اصلی حمایت خود به کار گیرد. این شامل جلب کمک‌های مالی، سازماندهی تجمعات و بهره‌برداری از پتانسیل سیاسی و رسانه‌ای این گروه‌ها است.


در نهایت، موفقیت او در ایجاد حکومت در تبعید بستگی به میزان حمایت داخلی و بین‌المللی، و توانایی او در سازماندهی و رهبری مقاومت علیه طالبان خواهد داشت.

با احترام

داکتر محمد سیر نیکزاد

Sunday, December 13, 2020

خط سرخ -چشم انداز سیاسی

 چشم انداز سیاسی

داکتر محمد سیر نیکزاد

سفیر صلح جهانی- افغانستان

Global peace ambassador-afghanistan

ثبات سیاسی و استقرار صلح از مؤلفه‌هایی اند که باشنده‌گان افغانستان امروز نسبت به تحقق آن‌ها ناامید شده‌اند. باور عموم افغان‌ها نسبت به رسیدن جامعه به صلح و ثبات سیاسی شدیداً خدشه‌دار شده است. ‎ باور به کشور واحد و متحد یک‌شبه ساخته نشد، بلکه در طی قرون متمادی شکل گرفت و در زمان استقلال افغانستان شدت یافت و رنگ و بوی تازه گرفت. اگر به نقش جوانان در شکست قشون سرخ شوروی توجه کنیم، می‌بینیم که جوانان افغانستان همیشه نسبت به خاک، تمامیت ارضی، استقلال و رسیدن افغانستان به صلح و ثبات احساس مسئولیت داشته‌اند.

‎سقوط طالبان، بیرون شدن القاعده از افغانستان و اعلان حکومت موقت در کنفرانس بن، باور مردم افغانستان را نسبت به ثبات سیاسی کشور زنده کرد. توجه جامعه‌ی جهانی به انکشاف افغانستان، تقویت حکومت‌داری خوب و تقویت سکتورهای مختلف امیدواری جوانان را بیشتر کرد؛ با این وصف، جوانان به حیث کتله‌ی اساسی و قشر آگاه، از مسئولیت‌های خویش در برابر جامعه غافل نماندند، بلکه به تقویت ظرفیت‌های خود افزودند. آنان به تحصیلات عالی روی آوردند، وارد رقابت‌های بین‌المللی شدند، دست‌آوردهای فنی و علمی، هنری و ورزشی زیادی را نصیب شدند و در غنی‌سازی سکتورهای مختلف سهم گرفتند.

‎در این فرایند نه تنها پسران، که بانوان نیز در صحنه‌های مختلف فعال شدند و خوش درخشیدند. اشتراک بانوان در سکتور آموزش و تحصیل و حرکت‌شان به سوی اشتغال‌آفرینی و دفترداری، امید به ثبات و توسعه، رشد و انکشاف جامعه را بیشتر کرد، اما مشکل این است که عملیات گروه‌های دهشت‌افکن نظیر طالبان و داعش امید جامعه را کم و تلاش‌های مداوم جوانان را نابود کرده‌ است.

‎جوانان نمی‌توانند ثمر تلاش‌های طولانی‌شان را ببینند. عده‌ای از آنان به امید دیدن آن آرزوها، در آغوش خاک رفتند.

‎ تهاجم تروریستی بر دانشگاه‌ها، تیزاب‌پاشی بر دانش‌آموزان دختر، آزار و اذیت جنسی آنان و اعمال دیگری از این دست نشان می‌دهد که جوانان علامت‌های بازماندن از مسیر پیشرفت را در کشورشان می‌بینند.

‎با این حال نسل جوان از باور به بهبود آینده و رسیدن جامعه به ثبات، توسعه و صلح دست نخواهد کشید.

‎ناامیدی جوانان نسبت به وضعیت موجود بارها باعث مهاجرت دسته‌جمعی آنان به اروپا شده است. یکبار در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی‌ها، بار دیگر در دوران طالبان و این بار در زمان حکومت وحدت ملی. این دفعه اما مهاجرت، نیروهای جوان، فعال و تحصیل‌یافته را از افغانستان گرفت و باعث ناامیدی مردم شد. گرچه جوانان برای فرار از ترور، وحشت و وضعیت حاکم بر جامعه، مهاجرت، ترک خانواده، ترک تحصیل، ترک شغل و پیوستن به جامعه‌های بیگانه را انتخاب کردند. آنان با قبول دشواری‌های این انتخاب و مهمتر از همه ضیاع سال‌ها وقت و انرژی، سرانجام با جامعه‌های جدید ادغام شدند. مهاجرت کار ساده‌ای نیست، ترک رویاهایی که در جهت دست‌یابی به آن‌ها عمر گرانبهای‌شان صرف شده؛ اما ثمری نگرفتند، کار دشواری است.

حملات انتحاری، قتل عام مردم و جان باختن تعداد زیادی از جوانان نخبه و آگاه در بخش‌های رسانه و خبرنگاری، میزان دلسردی از وضعیت موجود سیاسی را افزایش داده است. روح و روان جوانان چنان متأثر شده که حتا اشتیاق و انتظار دیرینه‌ی آنان را در امر اخذ تذکره‌های الکترونیکی که روند توزیع آن اخیراً آغاز شده است، نیز از بین رفته است.

‎جوانان ثبات سیاسی، امنیت، توجه به سیاست‌های توسعه‌محور و عدالت‌جویانه را شرط اساسی گذار جامعه از وضعیت موجود به سوی روشنگری، مدنیت و شکوفایی می‌دانند. در حالی که رسیدن به جامعه‌ای شکوفا و مدنی در شرایط حاضر دور از انتظ

ار به نظر می‌رسد.


Tuesday, November 19, 2019

مولانا و سیاست


نگاه عارفانۀ مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به سیاست


در اذهان چنین تداعی شد‌ه‌ که اهل عرفان و تصوف، به سیاست با دید منفی می‌نگرند و از پرداختن به امور سیاسی و اکتساب قدرت بیزارند. در ارتباط به صوفیان زاهد، راهب و مغاره‌نشین ممکن که چنین ادعایی درست باشد؛ اما درباره عارفان دانا بر رمز و راز دل و طریق عاشقی، چنین مطلبی به‌دور از شبهه و سوال نیست.
چگونه می‌شود عارفی را غافل از یک ضرورت اجتماعی که همانا وجود دولت و حکومت در جامعه است، تصور کرد. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی از عارفان و شاعران به‌نام سرزمین ماست که شهرت جهانی دارد و ادبیات عرفانی را به شکوفایی عظیمی رسانیده ‌است.
مولانا را بیشتر به واسطۀ  آموزه‌های عرفانی و روح بزرگ حقیقت‌جو و دل عاشق‌پیشه و زبان شورانگیزش می‌شناسند، در حالی كه یكی از ممیزات شخصیت او، جامعه‌گرایی و مردم‌دوستی و احساس مسوولیت او در مسایل اجتماعی و سیاسی بوده‌ است.
 حتی غزلیات شمس، كه مبتنی بر طبیعت تغزلی و غنایی است و احوال و تجارب عاشقانه مولانا، بدون اختیار و آگاهی او در آن مجال بیان یافته، از اشارات اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی خالی نیست.
نكتۀ درخور توجه این که مولانا سربرگ‌های فیه مافیه را با حدیثی از پیامبراكرم (ص) شروع كرده است:
«بدترین دانشمندان آنانی هستند كه به دیدار امیران روند و بهترین امیران، آنانی هستند كه به دیدار دانشمندان آیند. امیری كه به در خانة فقیران رود، بهترین امیر است و فقیری كه بر در خانه امیر ایستد، بدترین ایشان است.»
هرچند به دیده بعضی از اندیشمندان، تناقض‌هایی میان ادعا و رفتار مولانا در ارتباط با امیران و سلاطین وجود دارد. یعنی در مقام نظر، مولانا مخالف آن‌ها بوده؛ اما در جایگاه عمل با آن‌ها سر سازش و ساز دوستی داشته است.
اما رابطه مولانا با سلاطین که بعضا از مریدان ایشان بودند، نه از روی تملق و دست‌بوسی بل بر اساس یک سنجش عقلانی و اقتدار‌مابانه بوده است.
با این‌که مولانا انسانی متواضع و فروتن بود اما با اهل حکومت و سلاطین‌زاده‌ها رفتار و نگاه از بالا به پایین داشت. گفته‌اند زمانی که اشخاصی چون معین‌الدین پروانه از حکام وقت به دیدن مولانا می‌آمد، گاهی او را معطل می‌گذاشت و حتی گاهی جواب رد ملاقات به او می‌داد.  
حتی سلطان عزّالدین را كه یك بار به همراه امرا و نواب خویش به دیدار مولانا آمد، نپذیرفت و بار دیگر که پادشاه از او درخواستِ پند و وعظ کرد؛ در جواب گفت: چه پندی دهم، تو را شبانی فرمود‌ه‌اند، گرگی می‌كنی. پاسبانی‌ات فرموده‌اند، دزدی می‌كنی. رحمانت سلطان كرد، به سخن شیطان كار می‌کنی.
همچنین مولانا زمانی ‌که ظروف زرین و طعام رنگین را بر سر سفره پروانه می‌بیند، لب به طعام نمی‌زند و می‌گوید: طعام مكروه را در ظرف مكروه نهاده، در پیشِ مردان آوردن از دینِ مصلحت دور است و از مذهبِ مروت بیرون؛ ولله الحمد كه ما را از این كاسه‌ها و كیسه‌ها فراغت كلی بخشیده‌اند و سیر و سیراب گردانیده؛ همانا كه به سماع برخاسته، این غزل را فرمود:
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین                      نه بدان كیسة پر زر نه بدین كاسة زرین
همچنان در ارتباط به حدیث الناس علی دین ملوکهم می‌گوید:
زانکه لطف شاه خوب با خبر        کرده است اندر همه ارکان اثر
خوی شاهان در رعیت جا كند      چرخ اخضر خاك را خضرا كند
شه چو حوضی دان و هر سو دوله‌ها                     وز همه آب روان چون لوله‌ها
آبِ روح شاه اگر شیرین بود                                 جمله جوها پر ز آب خوش شود
زین‌كه رعیت دین شه دارند و بس                        این چنین فرمود سلطان عبس
شاه را باید كه باشد خوی رب                   رحمت او سبق گیرد بر غضب
شاه آن باشد كه از خود شه بود               نی به لشكرها و مخزن شه شود
مولانا با نگاه عارفانه به سیاست می‌نگریست و رهبری جامعه بشری را از آن انسان کامل می‌دانست که نمونه بارز آن همانا انبیأ و اولیای الهی هستند. از این لحاظ در شعری از پیامبر اسلام (ص) به صفت پادشاه یاد می‌کند. در شعری دیگری شأن سیاسی پیامبران را چنین توضیح می‌دهد:
چون خدا اندر نیاید در عیان                    نایب حقند این پیغمبران
نی غلط گفتم كه نایب بی‌منوب                گر دو پنداری قبیح آید نه خوب
از مجمع مطالب مولانا این دو نکته را می‌توان به‌عنوان نحله اندیشه سیاسی وی در نظر گرفت.
کثرت‌گرایی، تساهل و تسامح و ضدیت با تحجر
مولانا از نگاه گرایش کلامی عقیدتی به مکتب اشعری نزدیک بود، و ارتباط او با حکام هم از سر گرایش به آرا  این مکتب است. مولانا نه از سر اغماض، باور به کثرت‌گرایی و تسامح عقیدتی دارد، بل آن‌چنان از بالا به منظومه این عالم نگاه می‌کرد که این دغدغه‌ها را به سان ذره‌یی می‌دید:
اختلاف خلق از نام افتاد             چون به معنی رفت آرام افتاد
از دید مولانا اختلاف‌ها همه بر سر اسم و رسم است اگر انسان در دریای معنی و معرفت شناور شود دیگر این چندرنگی‌ها برایش معنی ندارد.
مولوی در بسیاری از تمثیل‌های مثنوی از حالت پلی‌لوگ استفاده کرده است، داستان‌های مولوی همچون نمایشنامه دارای چندین شخصیت هست که از آن میان داستان چوپان و شبان، داستان گفتگویی پرمغز و دوجانبه است. همچنین در شعر دیگری درباره ضم تعصب و دوری از آن چنین می‌گوید:
سخت‌گیری و تعصب خامی است            در جنینی کار خون‌آشامی است
همچنین در ارتباط به وحدت رهبری جامعه می‌گوید:
از الوهیت زند در جاه لاف                       طامع شرکت کجا باشد معاف….
صد خورنده گنجد اندر گرد خوان             دو ریاست جو نگنجد در جهان
نسبیاندیشی و نفی مطلق‌گرایی
تفکر مولانا به‌دور از تحجر، تعصب و دگم‌اندیشی بود و مطلق‌اندیشی را رد می‌کرد
چیز مطلق نیست زینها هیچ چیز              شر مطلق نیست زینها هیچ چیز
مولانا تفاوت در باور  عقیده و سلوک را امر طبیعی می‌دانست
هرکسی را سیرتی بنهاده‌ایم                       هرکسی را اصطلاحی داده‌ایم
بدین اساس مولانا از استبداد و بودن قدرت در دست دیکتاتورها چنین شکایت نموده و معایب و آلام آن را چنین گوشزد می‌کند:
چون که حکم اندر کف رندان بود                         لاجرم ذوالنون در زندان بود
چون قلم در دست غداری بود                  بی‌گمان منصور بر داری بود
چون سفیهان راست این کار و کیا            لازم آمد یقتلون الانبیا
یوسفان از مکر اخوان در چه‌اند                کز حسد یوسف به گرگان می‌دهند
آن‌چنان که در ابیات بالا آمده؛ به اندیشه مولانا اگر حکومت به دست انسان‌های جاهل، ظالم و غدار بیفتد بدون شک انسان‌هایی مثل ذوالنون و منصور حلاج به سر دار آویخته می‌شوند و اگر سفیهان نادان بر سر اریکه قدرت نشسته باشند، قتل و انبیا و صالحان امری حتمی است.
نکته درخور توجه در این ابیات این‌جاست که زاویه دید مولوی درباره قضایا، فقیهانه محض نیست. درتاریخ آمده، منصور حلاج که از عرفای بزرگ بود به‌دست قاضیان متحجر و کوردل به دار آویخته شد و بدنش قطعه قطعه گردید. در این جا مولانا این مساله را با کمال ظرافت بیان میکند که اگر قلم قضاوت به‌دست انسان‌های کوتاه‌فکر، متحجر و مکار باشد، در هرزمان و هرجا سرنوشت انسان‌های مثل حلاج؛ چوبه دار است.
از سوی دیگر با این‌‌که مولانا مانند سایر عرفا، حاکمیت ایده‌آل و حکومت مشروع را حکومت انسان کامل می‌دانست که شامل انبیا و اولیای الهی می‌شود؛ با آن‌هم، در اندیشه سیاسی مولانا ریشه‌هایی از مولفه‌های مردم‌سالارانه دیده می‌شود؛ تکثرگرایی، فرهنگ تساهل و تسامح، ضدیت با تعصب و مطلق‌گرایی، آزادی انتخاب، انتقاد از حکام، مثال‌هایی از آن است.


Monday, November 11, 2019

صلح پروژه نا تمام


صلح پروژه نا تمام
نقش جوانان، زنان و علما در پروسه صلح:

صلح به معنای زیستن در رفاه، آزادی و به دور از تجاوز و خصومت می باشد. صلح از لحاظ اجتماعی به معنای زندگی کردن در فضای عاری از تشنج، تضاد، ترس و خشونت است. صلح در معارف اسلامی به عنوان یک امر مطلوب و پسندیده مطرح شده است. در برخی از آیات قرآن کریم حکمت صلح در رفع تنازع تشریح شده است «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ «. بناً یک جامعه صلح آمیز عبارت از جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی است که شهروندان آن از امنیت فزیکی، روانی و اقتصادی برخوردار بوده و به دور از هر نوع تبعیض، دسترسی به عدالت، حقوق و خدمات داشته باشند.
افغانستان کشوری است که رقم درشت از نفوس آن را جوانان و زنان تشکیل می دهند. همه می دانیم جوانان تحصیل کرده و متخصص ظرفیت و توانایی ایجاد تغییر و دگرگونی در سطح ملی و بین المللی را دارند و منبع مهمی از خلاقیت و محرک دگرگونی های اجتماعی به شمار می روند؛ اما متاسفانه امروز این قشر بزرگ از تلاش هایی که در سطح ملی و بین المللی به خاطر تامین صلح جهانی و حل و فصل منازعات صورت می گیرد به حاشیه رانده شده اند. داشتن جوامع صلح آمیز، به هم پیوسته و متحرک مستلزم حضور و اشتراک هدفمند جوانان و زنان می باشد. اشتراک فعالانه این قشر در روند صلح یک امر حتمی است.
اگر چه هموطنان عزیز ما از مدت ها به این سو در نتیجه مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشقات زیادی را متحمل گردیده اند؛ اما قشر جوان با شور، شوق و علاقمندی فراوان تمام تلاش های خویش را بر روی ساختن یک آینده بهتر و صلح آمیز متمرکز ساخته اند. قرار آمارهای منتشر شده، دو بر سه حصه نفوس افغانستان را جوانان تشکیل می دهد و این جوانان محرک اصلی پیشرفت های هیجده سال گذشته در افغانستان بوده اند. رسانه ها یکی از مثال های برجسته در این زمینه می باشد. همچنان جوانان در تامین وحدت ملی که مستقیماً بالای پروسه صلح اثر مثبت می گذارد نقش خویش را به وجه احسن انجام داده اند. عدالت و صلح زمانی تامین می گردد که ریشه تمام تعصبات و تبعیض ها خشکانیده شود. تا زمانی که متحد و یکدست نشویم کاری از پیش نخواهیم برد. جوانان افغانستان معتقدند که کشورمان به روز های تاریک گذشته بر نخواهد گشت و آنان خواهند توانست با تلاش و پشتکار شباروزی خویش اساس افغانستان نوین و مترقی را بگذارند. ترویج و نهادینه سازی روحیه ملی در میان جوانان می تواند در این زمینه کمک خوبی به شمار آید.
نسل جوان امروز جداً نگران سرنوشت ‌شان به عنوان قربانیان واقعی جنگ تحمیلی هستند؛ آنها درک کرده ‌اند که من حیث نسل تأثیر‌گذار مسوولیت تاریخی بس خطیری را نسبت به آیندگان بر دوش دارند. مذاکرات صلح و گفت‌ وگوها بر سر آینده کشور و آینده نسل جوان است و افغانستان آینده‌ای جز جوانان ندارد. بدین ترتیب آمدن صلح پایدار در کشور مستلزم اشتراک و حضور جوانان در روند صلح است. ما باید مواد قطعنامه شماره 2250 شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد جایگاه جوانان در تامین صلح و ثبات جهانی را جداً رعایت نموده و نقش جوانان افغان را در سطوح پالیسی سازی و تصمیم گیری های کلان در نهاد های دولتی و بین المللی نباید نادیده بگیریم. قشر بزرگ افغانستان نقش بسزای در آوردن صلح و امنیت دارند. بنابراین در جریان پروسه صلح باید به مطالبات نسل جوان به شکل جدی توجه صورت گرفته و خواسته های جوانان نباید نادیده گرفته شود. از طرف دیگر جوانان نیز باید در مسایل مهم ملی حساس بوده و آگاهانه و فعالانه نقش شان را در روندهای سیاسی و ملی ایفا کنند.
توجه یکجانبه به جوانان و خواسته های آنان کارساز نیست؛ بلکه جوانان نیز باید نسبت به قضایا برخورد مثبت داشته باشند و عملکرد مؤثر خودشان را در فرایندهای ملی نشان بدهند. این کار ممکن نیست؛ مگر این که جوانان اولا، دانش علمی خود را در مسایل مختلف بالا ببرند؛ ثانیا، ظرفیت های مسلکی و توانایی های عملی خود را در پیشبرد پروسه های ملی و از جمله پروسه صلح به اثبات برسانند.
جوانان زمانی می توانند نقش و کارکرد مثبت خود را در فرایندهای ملی ایفا کنند که توانایی انجام مسؤلیت های مهم را داشته باشند.
از نظر جامعه‌شناسی، جوانان به‌عنوان نیروی محرک و منبع انرژی مثبت نقش عمده و اساسی در تعیین جهت‌گیری‌ها و توسعه‌ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع دارند و استفاده‌ی بهینه و کارآمد از این عنصر حیاتی باعث پیشرفت، صلح و امیدواری به آینده می‌گردد.
در تمام جوامع بدون در نظرداشت گرایش و ویژگی آن، توجه و تمرکز بر نخبه‌گرایی جوانان، فراهم‌سازی تسهیلات و امکانات لازم آموزشی، تربیتی، صحی و کاری و مشارکت سازنده و واقعی در پروسه‌های ملی و افزایش نقش آن‌ها در ساختارها و نهادهای دولتی و غیردولتی زمینه‌های رشد ظرفیتی و توسعه‌یی جوانان را موجب گردیده، جامعه به طرف ترقی و پیشرفت و همدیگرپذیری رهنمون می‌گردد.
یکی از شاخص‌های توسعه‌ی انسانی سازمان ملل متحد که از طریق آن میزان توسعه و رفاه در کشورها ارزیابی می‌گردد، موجودیت جمعیت جوان است که یک عامل جدی تغییر، تحول و توسعه در تمام ابعاد پنداشته می‌شود.کشورهایی که جمعیت جوان‌شان را را مدیریت سالم نموده و از آن استفاده مثبت نمودند به رفاه و توسعه دست یافتند اما کشورهایی که در این زمینه موفق نبودند، جمعیت جوان به یک چالش جدی فراراه ثبات و انکشاف اقتصادی-اجتماعی مبدل گردیده است.
سرمایه‌گذاری روی رشد استعداد جوانان، الگوسازی جوانان و متوجه‌سازی آن‌ها به انجام مسئولیت‌های خطیرشان، نقطه‌یی عطف در مشارکت معنادار جوانان در پروسه‌های دموکراتیک و حفظ ارزش‌های ملی است.
اگر به سطح توسعه و رفاه در تمام کشور نظر انداخته شود، بیشترین سهم، تلاش و قربانی در این راستا محصول کار جوانان بوده که با فداکاری و زحمات‌شان، برای نسل‌های آینده راه و روش سازندگی و پیشرفت را به ارمغان گذاشته‌اند. جوانان آگاه، شایسته، نخبه و متعهد به ارزش‌های اساسی جامعه سنگ‌بنای یک جامعه‌ی سالم و ارزشمند را می‌گذارند و استفاده‌ی ابزاری جوانان، صدمه‌ی منفی بر تعهد ملی و شایستگی جوانان می‌گذارد.
ملت‌هایی در تاریخ موفق بوده و به رفاه دست یافتندکه رهبری امور را به عهده‌ی جوانان گذاشته یا به جوان اعتماد و باورمندی داشته‌اند.
به هر میزانی که در یک جامعه، روی ظرفیت‌سازی و ایجاد انگیزه‌های سالم برای سهم و مشارکت واقعی جوانان در بخش‌های مختلف کار و توجه صورت گیرد، به همان میزان جوانان مسئولیت‌پذیر و هدفمند تربیه گردیده، فضای مثبت و سازنده‌ی زندگی باهمی به‌وجود آمده، جامعه به طرف ترقی و تعالی رهنمون می‌گردد.
وضعیت نابه‌سامان سیاسی-امنیتی افغانستان در چهار دهه‌ی اخیر، بزرگترین مانع و سد راه رشد اجتماعی-فرهنگی جوانان  و زنان این کشور بوده است، به‌گونه‌یی که جوانان و زنان از تحصیل و تعلیم محروم بوده یا فرصت‌های برابر در این زمینه مساعد نبوده یا زنان در برابر تهدیدهای فزاینده‌ی اجتماعی که از وضعیت نابه‌هنجار ناشی می‌گردد،آسیب‌پذیر بوده‌اند.
در نتیجه‌ی این وضعیت آشفته‌ی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی کشور گروهی جوانان و زنان به مواد مخدر،گروه‌های قاچاق‌بر وگروه‌های تروریستی پیوسته و یا به‌دلیل فقر و مشکلات اقتصادی با هزاران مشکل راهی دیار مسافرت گردیدند که این روند تاثیری فوق‌العاده مخرب و ناگوار بر روحیه، باورمندی و وطن‌دوستی آنها داشته، موجب ناامیدی بیشتر ایشان نسبت به آینده‌شان گردیده است.
دولت افغانستان در سال‌های اخیر، تلاش نموده تا از طریق ایجاد ساختارهای دولتی و فراهم‌سازی سهولت‌ها و تسهیلات مورد نیاز برای این قشر، مشوق‌های موثر برای افزایش نقش و مشارکت جوانان و زنان به‌وجود آورد، اما این تلاش‌ها تاکنون موثریت آن‌چنانی در جلب اعتماد و باورمندی آنها نسبت به مسئولین و متولیان امور نداشته است.
عدم توجه به اشتغال‌زایی و فراهم‌سازی امکانات برابر برای ایشان و پخش‌ونشر روزافزون افکار و اندیشه‌های افراطی از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، این توده را در یک آزمون دشوار و سرنوشت‌ساز قرار داده که نمی‌توانند به‌درستی راه و روش آینده‌ی شان‌را ترسیم و تعیین نمایند و به این ترتیب در برابر پدیده‌های منفی به‌گونه‌ی جدی آسیب‌پذیر می‌باشند.
با وجود همه‌ی نارسایی‌ها و مشکلاتی که دامنگیر این طبقه است، در افغانستان از برکت ایجاد فضای دموکراتیک، این توده ها سیاست می‌کنند، جریان‌های سیاسی و مدنی را رهبری می‌کنند، در رسانه‌ها حضور پررنگ دارند و کادرهای علمی دانشگاه و مراکز تحقیقاتی را تشکیل می‌دهند، مدال‌آوران و افتخارآفرینان ورزش در داخل و خارج‌اند، مسأله‌یی که در کشورهای همسایه‌ی ما یم امر ممکن و محتمل به نظر نمی‌رسد.
نهادهای مدنی، مسئولیت بزرگی در سمت‌وسودهی، رشد ظرفیتی، آگاهی‌دهی و ارتقای نقش آن‌ها در عرصه‌های مختلف دارند و باید این وظیفه‌ی بزرگ‌شان را به‌شکل درست و اساسی انجام دهند.
اجتماع، انسان ها در روند زندگی اجتماعی نیازمند ارتباط اند  موفقیت انسان ها در زندگی اجتماعی به ارتباط بستگی دارد ارتباطات میتواند در شناخت شخصیت ، افکار و نظریات انسان ها موثر باشد در یک نگاه کلی میتوان از ارتباطات یک تعریف مشخص نمود:
همه کارهای ما نوعی از ارتباط است ما هر روز به گونه های مختلف با یک دیگر در ارتباط هستیم تا اندیشه ، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل سازیم.    برای پیشرفت در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی یک کشور نقش ارتباط و همآهنگی جوانان زنان و علما که نیروی با انرژی و قدرتمند جامعه محسوب میشود در این زمینه مهم میباشد.
هر جامعه برای وسعت دادن پیشرفت خویش به جوانان ، زنان  وافکار تازه این نو نهالان نیازمند هست که باید در این عرصه توجه صورت گیرد در اطلاع رسانی و تنویر اذهانشان سرمایه گذاری شود تا جامعه از عقب افتادگی بیرون رود. جوانان عضو کلیدی جامعه خویش بشمار میروند باید برای پیشرفت جامعه خویش و برای رفع نیاز های جامعه خویش سهیم شوند مشکل جامعه را مشکل خود بدانند متوجه باشند دست های بیرونی نفوذی که داخل افغانستان دارند میخواهند روحیه مردم را تضعیف نموده این اندیشه را در اذهان مردم به وجود آورند که چه زمانی حکومت سقوط خواهد کرد؟ چه زمانی جنگ آغاز خواهد شد؟ مردم و به خصوص جوانان را میخواهند نسبت به آینده شان نا امید کرده و اندیشه ای التجا به کشورهای بیگانه را در اذهان شان بگنجانند که تا جای موفق هم شده اند. جوانان باید این را بدانند که مهاجرت  گریز از مشکلات و التجا به کشور های بیگانه راه حل مشکلات خودشان و کشور شان نبوده و هیچ گاه نخواهد بود.
 جوانان یک کشور و جامعه باید مسئولیت پذیر باشند باید این اندیشهرا در ذهن داشته باشند وقتی دل خود مان برای کشور مان نسوزد و ترحم بالای مردم خویش نداشته باشیم پس چگونه توقع از یک کشور بیگانه داشته باشیم .
چرا باید فرد آخر کشور های جهان اول باشیم؟ چرا خودما  جوانان ما ،نسل آینده ما بدون کدام هدف مغرضانه برای کشور خود کار نکنیم؟ چرا استعداد ، توانایی و نیروی خود را در وطن خود بخرج ندهیم؟ چرا خودمان دوش به دوش هم کار نکنیم؟ چرا شخص اول کشور خود نباشیم ؟ چرا زحمت کش و با استعداد وطن خود نباشیم؟
نکته مهم دیگر اینکه خانواده ها  برای پیشرفت فرهنگی ، اجتماعی و ریشه کن کردن فساد در جامعه رول اساسی دارند و آن اینکه قوم پرستی را در اذهان اطفال خویش جا ندهد چون همین اطفال امروز جوانان فردا هستند که باید این جوانان ذهنیت ملی داشته باشند نسل بدور از تعصب باشند راه را بدون کدام ممانعت برای پیشرفت جامعه خویش بگشایند. تا خودمان در پیشرفت جامعه خویش سهم نگیریم تا خودمان با گام های مستحکم با اراده قوی به پا نخیزیم نمی توانیم به قدرت و توان خویش بیفزایم.
دختران و پسران جوان بیایید نگذاریم کشور مان کشور جهان سوم باقی بماند ذهنیت قومی را دور کرده متحد شویم. ما هستیم که جامعه خویش را میسازیم یا میسوزانیم. با مشکلات مبارزه کنیم رنج و درد را تحمل کنیم تا نسل های بعد از ما در اتحاد ، صلح و همبستگی زندگی کنند.
فکر التجا به کشور های بیگانه را دور کرده به فعالیت آغاز کند استعمار دیگر بس است.
در اخیر نیز جای گاه علما دین هم در پروسه صلح بسیار چشم گیر است. صدور رای جمعی از علما در گردهمایی علیه گروه داعش و بیزاری از عملکرد آنان، جایگاه برجسته‌یی در ذهنیت جامعهیی دارد که بیشترینه با اندیشۀ سنتی به مسایل فکر میکنند.
مبنای دینی این سخنان هرچه باشد، مهم آن است که مستمسک این علما، یکسری اصولی است که برخاسته از متن و بطن دین بوده و سازگار با اصولی چون عدم خشونت، قساوت و خونریزی در جامعه است؛ زیرا به گفتۀ آنان، هرگونه ظلم و ستم در جامعۀ اسلامی پذیرفتنی نبوده و ناروا پنداشته میشود که نبرد علیه آن لازم و واجب است.
این اولین باری نیست که عالمان دینی کشور در خصوص مسایل جنگ و صلح افغانستان ابراز نظر نموده و قرار است از نقش و جایگاه آنان در این خصوص استفاده شود. در زمان حکومت آقای کرزی نیز چنین گامهایی برداشته شد. باری از حضور آنان در نشست مشترک سه‌جانبۀ صلح لندن میان افغانستان، پاکستان و انگلیس سخن گفته شد، ولی تأثیر و پیامد زیادی در این مذاکرات نداشت.
با این حال، آنچه مسلم است اینکه چنین اقدامهایی در ذات خویش پسندیده بوده و به نحوی یک رویکرد بومی به مسألۀ صلح و جنگ در افغانستان است.
در واقع، پرداختن به این موضوع با رویکرد کنونی ممکن است یکی از راهکاریی باشد که در گذشته از جانب کارشناسان مورد اشاره قرار گرفته و بر دنبال کردن مذاکرات صلح و مسایل جنگ از شبکه‏های بومی و سازگار با شرایط سیاسی و اجتماعی در منطقه تأکید می‏شد.
از آن رو که بسیاری از جریان‏های مخالف مسلح به گروه‏های دینی و مذهبی نسبت داده شده و عناصری در جبهۀ آنان با استفاده از دستورهای دینی جلب و جذب می‏شوند، می‏توان گفت که حرف و سخن علما در این خصوص از تأثیرگذاری خاصی برخودار است. از جانب دیگر، با بیان واقعیت‏های دینی از زبان علما، ماهیت بسیاری از عملکردها در قضایای فعلی رونما خواهد شد.
با این حال، حرف اصلی این است که نقش علما در این فرایند تا چه اندازه و چگونه در روند عملی و اجرایی شدن مسایل در کانال‏های اجرایی مد نظر گرفته خواهد شد. این امر از آن رو قابل تأمل است که در گذشته نیز در بسا موارد از نقش و سهم علما در فرایندهای سیاسی سخن گفته شده و آنان به صحنه کشانیده شده‌اند، ولی در عمل به توصیه‏ها و سفارش‏های آنان توجهی صورت نگرفته و یا در مواردی نیز از این سهم و نقش بهره‏برداری‏های ناصواب شده است.
بدیهی است که تمامی مسأله درخصوص رخدادهای جنگ و صلح در افغانستان به نقش و سهم علما خلاصه نشده و چه بسا دست‏هایی در پشت صحنه جهت عدم برجستگی این نقش فعالیت خواهند کرد. به این دلیل می‏توان گفت که نقش علما به همان اندازه که در پروسۀ صلح و جنگ با مخالفان مسلح تأثیرگذار و سازنده است، به همان میزان نیز این نقش از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برخوردار می‏باشد.
بنابراین، هرگونه سهم‌گیری و مشارکت علما در این برنامه نباید مورد استفادۀ سمبولیک و نمایشی قرار گرفته و فیصله‏های انجام‌شده تحت تأثیر اهداف و جریان‏های سیاسی قرار گیرد.
این نکته‌یی است که نباید عالمان دینی آن را از نظر دور داشته و به حساسیت و اهمیت نقش خویش و چگونگی عملیاتی شدن فیصله‏هایی که خواهند کرد، بی‏توجه باشند.
بنابراین، هرگاه مبنای دستور و فتوای آنان دینی است، نباید گزینشی عمل شده و تنها شامل جریانهای خاصی باشد. بدین معنا که همان اندازه که عملکرد گروه داعش مذموم و غیردینی است، کارنامه سایر مخالفان نیز با اصول دینی سازگاری ندارد. پس نباید عالمان دین با رویکرد یک بام و دو هوا به صدور فتوا بپردازند.

بااحترام 
محمد سیر نیکزاد 
فعال حوزه جوانان





Tuesday, October 29, 2019


چالش های بعد از انتخابات:

از قبل پیشبینی می شد که این انتخابات 2019 چالش آفرین و بحران زا خواهد بود، زیرا این احساس در میان اکثر کاندیداها وجود داشت که تیم دولت ساز در صدد تقلب سازمان یافته است.
از جانب دیگر امریکایی ها هرچند با انتخابات مخالف نبودند و از آن حمایت و پشتیبانی مالی کردند، اما سخنان جان بس سفیر امریکا در سالروز استقلال امریکا در کابل هشدار روشن به مردم بود. وی گفت که ایالات متحدۀ امریکا شفافیت انتخابات افغانستان را تضمین نمی کند. مایک پمپئو وزیر خارجۀ امریکا نیز چند ساعت قبل از انتخابات با اشرف غنی تماس تلفنی داشت و گفته می شود که به لزوم شفافیت در انتخابات تاکید نمود.اما فردای روز انتخابات، شبکه های اجتماعی و رسانه ها به تدریج مبدل به صحنۀ نمایش نوار های تصویری از تقلبات رسوا به خصوص به نفع یک تیم خاص گردید. هرچند کمیسیون انتخابات و شکایات انتخاباتی وعده سپرده که تمام آرای غیر بایومتریک شده را از آرای اصلی جدا خواهد کرد اما با توجه به تجارب گذشته و آخرین آن انتخابات پارلمانی سال 2018 ، امکان چنین کار بزرگ از سوی کمیسیون انتخابات دشوار به نظر می رسد.
در حالیکه همه می دانند میزان مشارکت مردم حتی در شهر کابل که امنیت نیز برقرار بود نهایت کمرنگ بود، اما جالب است که تعداد آرای ریخته شده به صندوق ها در مناطق ناامن خیلی بیشتر بوده است. چیزی که به خصوص برای رقبای تیم دولت ساز قابل قبول نیست.
آیا نتیجۀ این بحران بازهم یک حکومت وحدت ملی خواهد بود؟ با توجه به تجربۀ 5 سال گذشته، این کار ممکن نیست و به خصوص طرفداران دکتر عبدالله که در دور گذشتۀ انتخابات نیز خود را مظلوم و مغبون احساس کردند، این بار وی را تحت فشار قرار خواهند داد تا چنین توافقی را نپذیرد.
بنابراین می توان صحت این پیشبینی را تائید کرد که بحران ناشی از این انتخابات، مانند سال 2014، موجب خواهد شد تا پای خارجی ها برای حل بحران به میدان کشیده شود. از همین اکنون نیز گفته می شود که سفرای امریکا و انگلیس و دفتر یونیما درکابل تماس هایی را با دو تیم اصلی آغاز کرده اند تا از تشدید بحران جلوگیری نمایند.
امریکایی ها شاید این تمایل را نداشته باشند با حمایت از غنی، کسانی را که در افغانستان – اگر نگوئیم رهبر سیاسی- لااقل نمایندۀ اقوام اند، با خود دشمن بسازند وبه سوی رقبای خود مانند روسیه و ایران برانند. آنها به غنی از سال 2009 تا امروز فرصت دادند تا موقعیت خود را در میان مردم افغانستان مستحکم سازد اما او موفق نشد. یک احتمال اینست که بعد از یک دور کشمکش میان دو طرف، انتخابات باطل اعلام شده و با ایجاد یک حکومت موقت، مذاکرات صلح با طالبان از سر گرفته شود.

حادثه امروز

مهمان نوازی و هم پذیری مردم و دولت ایران در قبال مردم افغانستان

  عنوان مقاله: مهمان‌نوازی و هم‌پذیری مردم و دولت ایران نسبت به مردم افغانستان قلم داکتر محمد سیر نیکزاد ایران از دیرباز به‌عنوان یکی از...