صلح پروژه نا تمام
نقش جوانان، زنان و علما در پروسه صلح:
صلح به معنای زیستن در رفاه، آزادی و به دور از تجاوز و خصومت می باشد. صلح از لحاظ اجتماعی به معنای زندگی کردن در فضای عاری از تشنج، تضاد، ترس و خشونت است. صلح در معارف اسلامی به عنوان یک امر مطلوب و پسندیده مطرح شده است. در برخی از آیات قرآن کریم حکمت صلح در رفع تنازع تشریح شده است «فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ «. بناً یک جامعه صلح آمیز عبارت از جامعهی است که شهروندان آن از امنیت فزیکی، روانی و اقتصادی برخوردار بوده و به دور از هر نوع تبعیض، دسترسی به عدالت، حقوق و خدمات داشته باشند.
افغانستان کشوری است که رقم درشت از نفوس آن را جوانان و زنان تشکیل می دهند. همه می دانیم جوانان تحصیل کرده و متخصص ظرفیت و توانایی ایجاد تغییر و دگرگونی در سطح ملی و بین المللی را دارند و منبع مهمی از خلاقیت و محرک دگرگونی های اجتماعی به شمار می روند؛ اما متاسفانه امروز این قشر بزرگ از تلاش هایی که در سطح ملی و بین المللی به خاطر تامین صلح جهانی و حل و فصل منازعات صورت می گیرد به حاشیه رانده شده اند. داشتن جوامع صلح آمیز، به هم پیوسته و متحرک مستلزم حضور و اشتراک هدفمند جوانان و زنان می باشد. اشتراک فعالانه این قشر در روند صلح یک امر حتمی است.
اگر چه هموطنان عزیز ما از مدت ها به این سو در نتیجه مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشقات زیادی را متحمل گردیده اند؛ اما قشر جوان با شور، شوق و علاقمندی فراوان تمام تلاش های خویش را بر روی ساختن یک آینده بهتر و صلح آمیز متمرکز ساخته اند. قرار آمارهای منتشر شده، دو بر سه حصه نفوس افغانستان را جوانان تشکیل می دهد و این جوانان محرک اصلی پیشرفت های هیجده سال گذشته در افغانستان بوده اند. رسانه ها یکی از مثال های برجسته در این زمینه می باشد. همچنان جوانان در تامین وحدت ملی که مستقیماً بالای پروسه صلح اثر مثبت می گذارد نقش خویش را به وجه احسن انجام داده اند. عدالت و صلح زمانی تامین می گردد که ریشه تمام تعصبات و تبعیض ها خشکانیده شود. تا زمانی که متحد و یکدست نشویم کاری از پیش نخواهیم برد. جوانان افغانستان معتقدند که کشورمان به روز های تاریک گذشته بر نخواهد گشت و آنان خواهند توانست با تلاش و پشتکار شباروزی خویش اساس افغانستان نوین و مترقی را بگذارند. ترویج و نهادینه سازی روحیه ملی در میان جوانان می تواند در این زمینه کمک خوبی به شمار آید.
نسل جوان امروز جداً نگران سرنوشت شان به عنوان قربانیان واقعی جنگ تحمیلی هستند؛ آنها درک کرده اند که من حیث نسل تأثیرگذار مسوولیت تاریخی بس خطیری را نسبت به آیندگان بر دوش دارند. مذاکرات صلح و گفت وگوها بر سر آینده کشور و آینده نسل جوان است و افغانستان آیندهای جز جوانان ندارد. بدین ترتیب آمدن صلح پایدار در کشور مستلزم اشتراک و حضور جوانان در روند صلح است. ما باید مواد قطعنامه شماره 2250 شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد جایگاه جوانان در تامین صلح و ثبات جهانی را جداً رعایت نموده و نقش جوانان افغان را در سطوح پالیسی سازی و تصمیم گیری های کلان در نهاد های دولتی و بین المللی نباید نادیده بگیریم. قشر بزرگ افغانستان نقش بسزای در آوردن صلح و امنیت دارند. بنابراین در جریان پروسه صلح باید به مطالبات نسل جوان به شکل جدی توجه صورت گرفته و خواسته های جوانان نباید نادیده گرفته شود. از طرف دیگر جوانان نیز باید در مسایل مهم ملی حساس بوده و آگاهانه و فعالانه نقش شان را در روندهای سیاسی و ملی ایفا کنند.
توجه یکجانبه به جوانان و خواسته های آنان کارساز نیست؛ بلکه جوانان نیز باید نسبت به قضایا برخورد مثبت داشته باشند و عملکرد مؤثر خودشان را در فرایندهای ملی نشان بدهند. این کار ممکن نیست؛ مگر این که جوانان اولا، دانش علمی خود را در مسایل مختلف بالا ببرند؛ ثانیا، ظرفیت های مسلکی و توانایی های عملی خود را در پیشبرد پروسه های ملی و از جمله پروسه صلح به اثبات برسانند.
جوانان زمانی می توانند نقش و کارکرد مثبت خود را در فرایندهای ملی ایفا کنند که توانایی انجام مسؤلیت های مهم را داشته باشند.
از نظر جامعهشناسی، جوانان بهعنوان نیروی محرک و منبع انرژی مثبت نقش عمده و اساسی در تعیین جهتگیریها و توسعهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع دارند و استفادهی بهینه و کارآمد از این عنصر حیاتی باعث پیشرفت، صلح و امیدواری به آینده میگردد.
در تمام جوامع بدون در نظرداشت گرایش و ویژگی آن، توجه و تمرکز بر نخبهگرایی جوانان، فراهمسازی تسهیلات و امکانات لازم آموزشی، تربیتی، صحی و کاری و مشارکت سازنده و واقعی در پروسههای ملی و افزایش نقش آنها در ساختارها و نهادهای دولتی و غیردولتی زمینههای رشد ظرفیتی و توسعهیی جوانان را موجب گردیده، جامعه به طرف ترقی و پیشرفت و همدیگرپذیری رهنمون میگردد.
یکی از شاخصهای توسعهی انسانی سازمان ملل متحد که از طریق آن میزان توسعه و رفاه در کشورها ارزیابی میگردد، موجودیت جمعیت جوان است که یک عامل جدی تغییر، تحول و توسعه در تمام ابعاد پنداشته میشود.کشورهایی که جمعیت جوانشان را را مدیریت سالم نموده و از آن استفاده مثبت نمودند به رفاه و توسعه دست یافتند اما کشورهایی که در این زمینه موفق نبودند، جمعیت جوان به یک چالش جدی فراراه ثبات و انکشاف اقتصادی-اجتماعی مبدل گردیده است.
سرمایهگذاری روی رشد استعداد جوانان، الگوسازی جوانان و متوجهسازی آنها به انجام مسئولیتهای خطیرشان، نقطهیی عطف در مشارکت معنادار جوانان در پروسههای دموکراتیک و حفظ ارزشهای ملی است.
اگر به سطح توسعه و رفاه در تمام کشور نظر انداخته شود، بیشترین سهم، تلاش و قربانی در این راستا محصول کار جوانان بوده که با فداکاری و زحماتشان، برای نسلهای آینده راه و روش سازندگی و پیشرفت را به ارمغان گذاشتهاند. جوانان آگاه، شایسته، نخبه و متعهد به ارزشهای اساسی جامعه سنگبنای یک جامعهی سالم و ارزشمند را میگذارند و استفادهی ابزاری جوانان، صدمهی منفی بر تعهد ملی و شایستگی جوانان میگذارد.
ملتهایی در تاریخ موفق بوده و به رفاه دست یافتندکه رهبری امور را به عهدهی جوانان گذاشته یا به جوان اعتماد و باورمندی داشتهاند.
به هر میزانی که در یک جامعه، روی ظرفیتسازی و ایجاد انگیزههای سالم برای سهم و مشارکت واقعی جوانان در بخشهای مختلف کار و توجه صورت گیرد، به همان میزان جوانان مسئولیتپذیر و هدفمند تربیه گردیده، فضای مثبت و سازندهی زندگی باهمی بهوجود آمده، جامعه به طرف ترقی و تعالی رهنمون میگردد.
وضعیت نابهسامان سیاسی-امنیتی افغانستان در چهار دههی اخیر، بزرگترین مانع و سد راه رشد اجتماعی-فرهنگی جوانان و زنان این کشور بوده است، بهگونهیی که جوانان و زنان از تحصیل و تعلیم محروم بوده یا فرصتهای برابر در این زمینه مساعد نبوده یا زنان در برابر تهدیدهای فزایندهی اجتماعی که از وضعیت نابههنجار ناشی میگردد،آسیبپذیر بودهاند.
در نتیجهی این وضعیت آشفتهی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی کشور گروهی جوانان و زنان به مواد مخدر،گروههای قاچاقبر وگروههای تروریستی پیوسته و یا بهدلیل فقر و مشکلات اقتصادی با هزاران مشکل راهی دیار مسافرت گردیدند که این روند تاثیری فوقالعاده مخرب و ناگوار بر روحیه، باورمندی و وطندوستی آنها داشته، موجب ناامیدی بیشتر ایشان نسبت به آیندهشان گردیده است.
دولت افغانستان در سالهای اخیر، تلاش نموده تا از طریق ایجاد ساختارهای دولتی و فراهمسازی سهولتها و تسهیلات مورد نیاز برای این قشر، مشوقهای موثر برای افزایش نقش و مشارکت جوانان و زنان بهوجود آورد، اما این تلاشها تاکنون موثریت آنچنانی در جلب اعتماد و باورمندی آنها نسبت به مسئولین و متولیان امور نداشته است.
عدم توجه به اشتغالزایی و فراهمسازی امکانات برابر برای ایشان و پخشونشر روزافزون افکار و اندیشههای افراطی از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی، این توده را در یک آزمون دشوار و سرنوشتساز قرار داده که نمیتوانند بهدرستی راه و روش آیندهی شانرا ترسیم و تعیین نمایند و به این ترتیب در برابر پدیدههای منفی بهگونهی جدی آسیبپذیر میباشند.
با وجود همهی نارساییها و مشکلاتی که دامنگیر این طبقه است، در افغانستان از برکت ایجاد فضای دموکراتیک، این توده ها سیاست میکنند، جریانهای سیاسی و مدنی را رهبری میکنند، در رسانهها حضور پررنگ دارند و کادرهای علمی دانشگاه و مراکز تحقیقاتی را تشکیل میدهند، مدالآوران و افتخارآفرینان ورزش در داخل و خارجاند، مسألهیی که در کشورهای همسایهی ما یم امر ممکن و محتمل به نظر نمیرسد.
نهادهای مدنی، مسئولیت بزرگی در سمتوسودهی، رشد ظرفیتی، آگاهیدهی و ارتقای نقش آنها در عرصههای مختلف دارند و باید این وظیفهی بزرگشان را بهشکل درست و اساسی انجام دهند.
اجتماع، انسان ها در روند زندگی اجتماعی نیازمند ارتباط اند موفقیت انسان ها در زندگی اجتماعی به ارتباط بستگی دارد ارتباطات میتواند در شناخت شخصیت ، افکار و نظریات انسان ها موثر باشد در یک نگاه کلی میتوان از ارتباطات یک تعریف مشخص نمود:
همه کارهای ما نوعی از ارتباط است ما هر روز به گونه های مختلف با یک دیگر در ارتباط هستیم تا اندیشه ، احساسات و تمایلات خود را به یکدیگر منتقل سازیم. برای پیشرفت در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی یک کشور نقش ارتباط و همآهنگی جوانان زنان و علما که نیروی با انرژی و قدرتمند جامعه محسوب میشود در این زمینه مهم میباشد.
هر جامعه برای وسعت دادن پیشرفت خویش به جوانان ، زنان وافکار تازه این نو نهالان نیازمند هست که باید در این عرصه توجه صورت گیرد در اطلاع رسانی و تنویر اذهانشان سرمایه گذاری شود تا جامعه از عقب افتادگی بیرون رود. جوانان عضو کلیدی جامعه خویش بشمار میروند باید برای پیشرفت جامعه خویش و برای رفع نیاز های جامعه خویش سهیم شوند مشکل جامعه را مشکل خود بدانند متوجه باشند دست های بیرونی نفوذی که داخل افغانستان دارند میخواهند روحیه مردم را تضعیف نموده این اندیشه را در اذهان مردم به وجود آورند که چه زمانی حکومت سقوط خواهد کرد؟ چه زمانی جنگ آغاز خواهد شد؟ مردم و به خصوص جوانان را میخواهند نسبت به آینده شان نا امید کرده و اندیشه ای التجا به کشورهای بیگانه را در اذهان شان بگنجانند که تا جای موفق هم شده اند. جوانان باید این را بدانند که مهاجرت گریز از مشکلات و التجا به کشور های بیگانه راه حل مشکلات خودشان و کشور شان نبوده و هیچ گاه نخواهد بود.
جوانان یک کشور و جامعه باید مسئولیت پذیر باشند باید این اندیشهرا در ذهن داشته باشند وقتی دل خود مان برای کشور مان نسوزد و ترحم بالای مردم خویش نداشته باشیم پس چگونه توقع از یک کشور بیگانه داشته باشیم .
چرا باید فرد آخر کشور های جهان اول باشیم؟ چرا خودما جوانان ما ،نسل آینده ما بدون کدام هدف مغرضانه برای کشور خود کار نکنیم؟ چرا استعداد ، توانایی و نیروی خود را در وطن خود بخرج ندهیم؟ چرا خودمان دوش به دوش هم کار نکنیم؟ چرا شخص اول کشور خود نباشیم ؟ چرا زحمت کش و با استعداد وطن خود نباشیم؟
نکته مهم دیگر اینکه خانواده ها برای پیشرفت فرهنگی ، اجتماعی و ریشه کن کردن فساد در جامعه رول اساسی دارند و آن اینکه قوم پرستی را در اذهان اطفال خویش جا ندهد چون همین اطفال امروز جوانان فردا هستند که باید این جوانان ذهنیت ملی داشته باشند نسل بدور از تعصب باشند راه را بدون کدام ممانعت برای پیشرفت جامعه خویش بگشایند. تا خودمان در پیشرفت جامعه خویش سهم نگیریم تا خودمان با گام های مستحکم با اراده قوی به پا نخیزیم نمی توانیم به قدرت و توان خویش بیفزایم.
دختران و پسران جوان بیایید نگذاریم کشور مان کشور جهان سوم باقی بماند ذهنیت قومی را دور کرده متحد شویم. ما هستیم که جامعه خویش را میسازیم یا میسوزانیم. با مشکلات مبارزه کنیم رنج و درد را تحمل کنیم تا نسل های بعد از ما در اتحاد ، صلح و همبستگی زندگی کنند.
فکر التجا به کشور های بیگانه را دور کرده به فعالیت آغاز کند استعمار دیگر بس است.
در اخیر نیز جای گاه علما دین هم در پروسه صلح بسیار چشم گیر است. صدور رای جمعی از علما در گردهمایی علیه گروه داعش و بیزاری از عملکرد آنان، جایگاه برجستهیی در ذهنیت جامعهیی دارد که بیشترینه با اندیشۀ سنتی به مسایل فکر میکنند.
مبنای دینی این سخنان هرچه باشد، مهم آن است که مستمسک این علما، یکسری اصولی است که برخاسته از متن و بطن دین بوده و سازگار با اصولی چون عدم خشونت، قساوت و خونریزی در جامعه است؛ زیرا به گفتۀ آنان، هرگونه ظلم و ستم در جامعۀ اسلامی پذیرفتنی نبوده و ناروا پنداشته میشود که نبرد علیه آن لازم و واجب است.
این اولین باری نیست که عالمان دینی کشور در خصوص مسایل جنگ و صلح افغانستان ابراز نظر نموده و قرار است از نقش و جایگاه آنان در این خصوص استفاده شود. در زمان حکومت آقای کرزی نیز چنین گامهایی برداشته شد. باری از حضور آنان در نشست مشترک سهجانبۀ صلح لندن میان افغانستان، پاکستان و انگلیس سخن گفته شد، ولی تأثیر و پیامد زیادی در این مذاکرات نداشت.
با این حال، آنچه مسلم است اینکه چنین اقدامهایی در ذات خویش پسندیده بوده و به نحوی یک رویکرد بومی به مسألۀ صلح و جنگ در افغانستان است.
در واقع، پرداختن به این موضوع با رویکرد کنونی ممکن است یکی از راهکاریی باشد که در گذشته از جانب کارشناسان مورد اشاره قرار گرفته و بر دنبال کردن مذاکرات صلح و مسایل جنگ از شبکههای بومی و سازگار با شرایط سیاسی و اجتماعی در منطقه تأکید میشد.
از آن رو که بسیاری از جریانهای مخالف مسلح به گروههای دینی و مذهبی نسبت داده شده و عناصری در جبهۀ آنان با استفاده از دستورهای دینی جلب و جذب میشوند، میتوان گفت که حرف و سخن علما در این خصوص از تأثیرگذاری خاصی برخودار است. از جانب دیگر، با بیان واقعیتهای دینی از زبان علما، ماهیت بسیاری از عملکردها در قضایای فعلی رونما خواهد شد.
با این حال، حرف اصلی این است که نقش علما در این فرایند تا چه اندازه و چگونه در روند عملی و اجرایی شدن مسایل در کانالهای اجرایی مد نظر گرفته خواهد شد. این امر از آن رو قابل تأمل است که در گذشته نیز در بسا موارد از نقش و سهم علما در فرایندهای سیاسی سخن گفته شده و آنان به صحنه کشانیده شدهاند، ولی در عمل به توصیهها و سفارشهای آنان توجهی صورت نگرفته و یا در مواردی نیز از این سهم و نقش بهرهبرداریهای ناصواب شده است.
بدیهی است که تمامی مسأله درخصوص رخدادهای جنگ و صلح در افغانستان به نقش و سهم علما خلاصه نشده و چه بسا دستهایی در پشت صحنه جهت عدم برجستگی این نقش فعالیت خواهند کرد. به این دلیل میتوان گفت که نقش علما به همان اندازه که در پروسۀ صلح و جنگ با مخالفان مسلح تأثیرگذار و سازنده است، به همان میزان نیز این نقش از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برخوردار میباشد.
بنابراین، هرگونه سهمگیری و مشارکت علما در این برنامه نباید مورد استفادۀ سمبولیک و نمایشی قرار گرفته و فیصلههای انجامشده تحت تأثیر اهداف و جریانهای سیاسی قرار گیرد.
این نکتهیی است که نباید عالمان دینی آن را از نظر دور داشته و به حساسیت و اهمیت نقش خویش و چگونگی عملیاتی شدن فیصلههایی که خواهند کرد، بیتوجه باشند.
بنابراین، هرگاه مبنای دستور و فتوای آنان دینی است، نباید گزینشی عمل شده و تنها شامل جریانهای خاصی باشد. بدین معنا که همان اندازه که عملکرد گروه داعش مذموم و غیردینی است، کارنامه سایر مخالفان نیز با اصول دینی سازگاری ندارد. پس نباید عالمان دین با رویکرد یک بام و دو هوا به صدور فتوا بپردازند.
بااحترام
محمد سیر نیکزاد
فعال حوزه جوانان