Monday, October 30, 2017

خطاب به زنان بی حرمت و بی عرضه


زنان بی حرمت و بی عرضه 

که به یقین ماجرای دگروال کشور، آبروریزی محض است . اما در دوره آزادی بیان و آزادی های "عمل"، کم نبودند زنانی که مسیر پیشرفت را از پایین تنه خویش آغاز کرده اند، آنانی که اندکی به چشم و مغز خویش زحمت نداده اند، اندکی دود چراغ نخورده اند، اندکی فراجنسیتی فکر نکرده اند و حرص قدرت را بر خاک نزده اند. این زنان، مردان فساد پیشه شهر را فاسدتر می کنند و معیارهای پیشرفت شغلی را تغیر می دهند. زنی که با آگاهی، استعداد، توانمندی، خردمندی و دلسوزی نمی تواند سرطبیب شهرش شود و به خود و مردمش خدمت کند، غلط میکند که برای چنین پستی اقدام میکند و اگر لیاقت دارد اما پذیرفته نمی شود، باز هم غلط می کند که معیار های معمول حرمت ستیز شهر را می پذیرد و از سد مردانی می گذرد که توانمندی زنان را در پایین تنه زنان توصیف می کنند. چنین زنی حتی با داشتن توانمندی علمی هرگز لایق خدمت به جامعه نیست. این زنان بی عرضه باید بدانند که با آویزان شدن به مردهای ستاره دار و نیکتایی دار، نه تنها که به خود آسیب می زنند بلکه هزاران باور نوپای زن پذیر را نیز از بین می برند، آنان معمار مردانی می شوند که دلیل تداوم زن ستیزی اند، آنان در چرخه زن ناپذیر جامعه دلیل واپس زنی دیگر زنانند و دلیل تحکم و بر حق ماندن مردان. آنان دلیلی می شوند که بعضی از مردان در راس مشاغل بالا، حق شایسته سالاری را انجا که گزینه زنست، در جیب "شلوار" خویش پنهان کنند. انان دلیل ترس هزاران دختر نجیب و تحصیلکرده شهرند و دلیل یاس هزاران پسر امیدوار به خردمندی...
به عنوان نویسنده ای که سال هاست برای برابری جنسیتی می نویسد و برای احیای حقوق بشر صدا بوده است، تقاضا می کنم اگر قرار است از دگروال مرد این سرزمین بازجویی اخلاقی و وظیفوی شود، از آن دختری که تن به انتحار علم و نجابت داده تا به بهشت دنیوی برسد، نیز بازجویی شود. زنان قدرتخواه باید بدانند که اریکه نشینی از مسیر پایین تنه رسوایی دارد و استفاده از جنس در اصول مباحث دموکراسی جنسیتی مردود است .
نویسنده : از حميرا قادري


Saturday, October 28, 2017

17 نوامبر روز جهانی محصلین مبارک باد

17 نوامبر روز جهانی محصلین مبارک باد



ماجرا و تاریخچه ی روز جهانی محصل!
ماجرای روز جهانی محصل دقیقا از آنجا آغاز شد که ژان اوپلتال محصل 24‌ساله دانشکده داروسازی پوهنتون چارلز پراگ در راه پیمایی ضد نازیسم محصلان در 28 اکتوبر 1339 توسط نیروهای نظامی به‌شدت مجروح شد و پس از گذشت دو هفته بر اثر جراحات وارده در 11 نوامبر جان می‌سپارد. مراسم خاکسپاری وی که در 15 نوامبر برگزار می‌شود خود به تظاهرات ضد فاشیستی دیگری بدل می‌شود. به همین خاطر کنستانتین نوراث نماینده نازی‌ها در پراگ برای پایان دادن به این تظاهرات دستور حمله به خوابگاه محصلان و بازداشت رهبران آنها را صادر می‌کند. نظامیان با یورش به خوابگاه محصلان 1200 دانشجو را بازداشت و به بازداشتگاه نازی‌ها منتقل می‌کنند. 9 نفر از رهبران محصلان را نیز بلافاصله اعدام می‌کنند.
این‌گونه شد که روز 17 نوامبر در تاریخ جهان به عنوان روز جهانی محصل نام گرفت. روزی که در آن محصلان بی‌گناه بدست نیروهای نازیسم به خاک و خون کشیده شدند. محصلان سراسر جهان پس از این واقعه در گردهمایی خویش در مجمع جهانی محصلان در سال 1941 در لندن این روز را به‌عنوان روز جهانی محصل نام نهادند و از آن روز هر سال، در اعتراض به خشونت علیه محصلان در پوهنتون هابیشتر کشور‌های جهان مراسمی برپا می‌شود. البته این روز در بسیاری از کشورها که خود حکومتی خودکامه و دیکتاتورگونه دارند به رسمیت شناخته نشده است و هرگونه رفتاری در این راستا بشدت سرکوب می‌شود. در برخی کشورها هم در توازی با این روز و به نوعی تقابل با آن، روز دیگری را به‌عنوان روز دانشجو اعلام کرده‌اند تا آن را براساس اهداف و ارزش‌های خود تطبیق دهند.
44 سال بعد یعنی 17 نوامبر 1974 در یونان نیز تانک‌های حزب نظامی یونان به محصلان دانشگاه پولی‌تخنیک آتن که 4 روز را در دانشگاه‌شان تحصن کرده بودند یورش می‌برد و به کشتار محصلان می‌پردازد. تاکنون هیچ‌گاه آمار دقیقی از این‌که چند ده نفر از دانشجویان در این حمله و یا در شکنجه روز‌های بعد از آن جان سپرده‌اند، منتشر نشده است. اما این یورش برای نظام دیکتاتوری یونان گران تمام شد، چرا که خیزش جنبش دانشجویی یونان درست 8 ماه بعد به ثمر نشست و در جولای 1974 نظام دیکتاتوری یونان سقوط کرد.
این روز خود در زمان‌های بعد و مکان‌های دیگر منشای تحولات عظیم مشابه بوده است. در 17 نوامبر 1989 انجمن جوانان سوسیالیست راه پیمایی را برای گرامی داشت روز جهانی محصل برگزار کردند. با شروع تظاهرات، مردم و سایر دانشجویان نیز به این تظاهرات پیوستند، طوری که در ساعت 5 بعد از ظهر بیش از 15 هزار نفر از مردم در این تظاهرات حضور داشتند. در ابتدا اگرچه خیلی آرام بود ولیکن به تدریج شعارهای ضد حکومت و حزب کمونیست آغاز شد و کم‌کم تظاهرات به یک تظاهرات ضد رژیم کمونیستی تبدیل شد. در ساعت 7 و نیم همان روز پولیس در خیابان راه تظاهرکنندگان را سد کرد و همچنین خیابان‌های منتهی به خیابان اصلی را که تظاهرات در آن برگزار می‌شد نیز مسدود کرد. بدین ترتیب تمام راه‌های فرار را بر تظاهرکنندگان بست و به ضرب و شتم بی‌رحمانه دانشجویان و جوانان پرداخت. اگرچه در آن روز شایع شد که یک دانشجو به دست پولیس کشته شده است. اما بعد‌ها مشخص شد که فردی که خودش را به مردن زده بود، یک مامور مخفی بوده است. حرکت 17 نوامبر 1989 محصلان در پراگ منجر به شکل‌گیری انقلاب مخملین پراگ و سرنگونی حزب کمونیست شد، به‌همین دلیل 17 نوامبر در چک روز آزادی و دموکراسی نیز نام گرفته است.

جنبش‌های مشابه محصلان نیز در غالب کشورها صورت گرفته است. اصولا کمتر کشوری را می‌توان سراغ گرفت که در آن تحولات سیاسی و اجتماعی رخ داده باشد و نقش تاثیرگذار تشکلات دانشجویی و دانشگاهی را ندید. معمولا در جریانات مشابه همواره محصلان از اهداف‌های اصلی سرکوبی حکومت‌ها بوده‌اند. این نکته نشان می‌دهد که محصلان همواره بیشترین تاثیرگذاری را نیز در هدایت و شدت این جریانات داشته‌اند.

بااحترام 

Saturday, October 21, 2017

ایجاد «وزارت دفاع خودی» راه حلی برای وضعیت امنیتی کشور

ایجاد «وزارت دفاع خودی» راه حلی برای وضعیت امنیتی کشور



موفق شدن در جنگ فعلی، نیازمند تغییر پالیسی است. مسلم است که جنگ‌هایی دارای محتوای شورشگری در ذات خود فرسایشی و طولانی است. شورشیان یا کسانیکه جنگ‌های نامنظم را در برابر حکومت‌های مرکزی به راه می‌اندازند تا و قتیکه قدرت اشغال واحدهای کلان اداری به سویۀ ولایات را پیدا نکنند، موفق به گرفتن پایتخت نمی‌شوند.
به راه انداختن جنگ‌های نامنظم در وهلۀ نخست با حمله بر مواضع ضعیف حکومت مرکزی شروع می‌شود. گروه‌های شورشگر در گام اول، پوسته‌های محافظتی قریه‌ها را از بین می‌برند تا بتوانند در بین مردم قریه‌ها زنده‌گی کنند. بعد، راه‌های قریه تا ولسوالی را در کنترول خود می‌آورند که رابطۀ قریه با واحد اداری قطع شود. در عین زمان کوشش می‌کنند که رابطۀ ولسوالی با ولایت را قطع کنند. ولسوالی را محاصره می‌کنند تا راه‌های زمینی قطع شوند، ولسوالی به اثر محاصرۀ شدید یا حملات پیهم خود را تسلیم کند یا کارمندان آن فرار نمایند. عین پلان را در مورد ولایات نیز انجام میدهند؛ قطع راه‌های ولسوالی‌ها با ولایت و آماده شدن به تعرض استراتیژیک بالای آن. تعرض بالای ولایات که آنرا مرحلۀ تعرض استراتیژیک می‌نامند، آخرین مرحله جنگ‌های گوریلایی در برابر حکومت‌های مرکزی است.
شورشیان اگر موفق به اشغال ولایات شوند، مرکز در محاصره قرار می‌گیرد و با قطع راه‌های مرکز زمینۀ سقوط آن فراهم می‌شود. در جریان همه فعالیت‌های شورشگری، حکومت مرکزی باید به شورشیان اجازه ندهد تا در قرا و قصبات مسلط شوند و برای خود پایگاه سازی کنند و یا موفق به کنترول سرک‌های بین قریه‌ها و ولسوالی‌ها شوند یا بلاخره در گام‌های بعدی موفق به تسخیر ولسوالی‌ها و در محاصره کشیدن ولایات شوند. حکومت مرکزی، باید به شورشیان مجال ندهد که از نظر جنگی در مرحلۀ تعرض استراتیژیک، یعنی محاصرۀ ولایت‌ها برسند. پالیسی حکومت‌های مرکزی، برای سرکوب شورشیان، معمولاً با اعزام قوت‌های منظم عسکری صورت می‌گیرد. این پالیسی، در شروع جنگ‌های شورشگری می‌تواند موفق باشد؛ اما وقتی شورشیان نفوذ خود را گسترش میدهند و در بسیاری از قرا و قصبات و ولسوالی‌ها مسلط می‌شوند و نوعی از ادارۀ خود را معرفی می‌نمایند، آنگاه فرستادن نیرو از مرکز مؤثر ثابت نمی‌شود؛ چون نیروهای نظامی نمی‌توانند در هزاران قریه و قصبه و بیشتر ولسوالی‌ها جنگ را به پیش برند. دوام جنگ و اعزام نیرو از مراکز اردو/ارتش به مناطق مختلف، سبب طولانی شدن خط لوژیستیکی شده، مانده‌گی و فرسایش را در نیروهای امنیتی ببار می‌آورد و تلفات و ضایعات بیش از حد نیروهای امنیتی را تحمیل می‌کند.
در وضعیت فعلی، طالبان در مرحله تعرض استراتیژک بالای ولایات کشور قرار دارند و قوت‌های نظامی ما در حالت دفاعی می‌باشد. با سپری شدن هر روز، نیروهای ما فرسوده‌تر می‌شوند. این خصوصیت جنگ‌های فرسایشی است که نیروهای منظم عسکری را خسته می‌سازد. بعضی قطعات ما در ظرف یک ماه در چندین ولایت سفر می‌کنند. مبارزه دوام‌دار این قطعات، سبب مانده‌گی، بی‌روحیه شدن و تلفات شان می‌شود؛ چنانکه در طول سه سال گذشته، اردو و پولیس ما تلفات بیش از حد را در برابر تروریست‌ها متحمل شدند و هنوز به نتیجه ملموسی نرسیده‌ایم.
بزرگترین دست‌آورد نهادهای امنیتی ما، آزاد کردن موقت دو بارۀ بعضی و لسوالی‌ها با قربانی دادن بیش از حد بوده است. تسلط نیروهای ما تنها در مراکز ولسوالی‌ها و صرفاً ساختمان ولسوالی‌ها بوده‌است. در حالیکه موضوعات مربوط به حکومتداری و حاکمیت از طرف طالبان اعمال می‌شود، حکومت در آن ولسوالی‌ها تنها حضور سمبولیک سیاسی دارد؛ در حالیکه جمع‌آوری مالیات، اعمال قدرت و حکومت داری از سوی طالبان صورت می‌گیرد.
بناءً ادامۀ پالیسی جاری جنگی از سوی حکومت کنونی، به جز اینکه سبب تقویت طالبان شود، کدام مؤثریت دیگر برای تامین امنیت ندارد. حکومت باید در پالیسی جنگی خود در برابر طالبان، تغییر وارد کند. جنگ را غیر متمرکز و محلی سازیم؛ مردم قریه‌ها باید مسوولیت دفاع قریه و تامین امنیت راه‌های منتهی به ولسوالی را به عهده بگیرند. این کار نیازمند ایجاد تشکیلات سیاسی و نظامی است. شوراهای ولسوالی با شناخت عمیقی که از هر قریه دارند، می‌توانند نقش مهم را هم در ارایۀ خدمات به سطح قریۀ ایفا و مسوولین امنیتی هر قریه را به نهادهای امنیتی معرفی نمایند؛ چون در کشور ما بیش از (٣۵٠٠٠) هزار قریه و در حدود (٣۶۵) ولسوالی موجود است. بناءً تنظیم و ترتیب این همه واحدهای اداری و قریه‌ها از نظر ایجاد تشکیلات سیاسی و نظامی برای نهادهای امنیتی چون وزارت دفاع و وزارت داخله ممکن نیست. لذا ضرورت ایجاد تشکیل جداگانه‌یی به نام «وزارت دفاع خودی» احساس می‌شود که مسوولیت آن صرفاً ایجاد چنین تشکیلاتی باشدو برای این منظور، از قوت و نیروی مردمی برای دفاع قریه‌ها و راه‌هایی بین ولسوالی‌ها کار بگیرد.
در وضعیت فعلی در حدود (١۵٠٠٠) هزار قریه در کل کشور تحت تسلط طالبان قرار دارند. برای پاک سازی آن ها هم به کار سیاسی ضرورت است و هم به کار نظامی که هر دوی این مسوولیت را باید همین تشکیلات جدید به نام «وزارت دفاع خودی» به عهده گیرد. همکاری شوراهای ولایتی و شوراهای ولسوالی با وزارت دفاع خودی، در امر ارایۀ خدمات در سطح قریه و پیشبرد کارهای سیاسی بسیار مهم است.
«
وزارت دفاع خودی» در همکاری با شوراهای ولسوالی‌ها می‌تواند در قریه نفوذ سیاسی کند و هسته‌های سیاسی متشکل از جوانان، روحانیون و ریش‌سفیدان را سازماندهی نماید. این هسته‌های سیاسی باید پروگرام‌های تبلیغاتی بر ضد تروریست‌ها و حامیان خارجی شان داشته باشند و احساسات وطن‌دوستی و ملی گرایی را در بین مردم قریه تقویت و تشویق نمایند. در عین زمان، مردم قریه را از نظر ذهنی و مسوولیت‌های دینی، آمادۀ مبارزه علیه تروریست‌ها سازند.
به این ترتیب ما میتوانیم هم از نظر فکری و ذهنی و هم از طریق ارایه خدمات، وفاداری مردم را نسبت به نظام سیاسی جلب نماییم و اجازه ندهیم که تروریست‌ها، با تحریف حقایق، مشروعیت خود را بالای مردم بقبولانند. وزارت دفاع خودی، با استفاده از مردم محل و همکاری شوراهای ولسوالی‌ها می‌تواند سازماندهی نظامی را هم در سطح قریه و هم در راه‌های ارتباطی که قریه را با ولسوالی ارتباط میدهد به وجود آورد. وقتی ولسوالی‌ها امنیت پیدا کرد، ولایات نیز مصون باقی می‌مانند. در همچو حالتی به لشکر کشی‌های طولانی اردو نیاز پیدا نمی‌شود. اگر احیاناً در قریه‌یی مردم نتوانند از قریۀ خود در برابر طالبان دفاع کنند، به یک قطعه کماندویی و قوت‌های دیسانت ضرورت پیدا خواهد شد نه به کاروان‌های پر مصرف و طویل اردو. به هر ترتیب، دخیل ساختن مردم در تامین امنیت قرا و قصبات و ولسوالی‌ها، در جنگ‌های ضد شورشگری، یک اصل است. اینکار نیازمند غیر متمرکزسازی جنگ یا محلی‌سازی جنگ در کشور ما است.
در مورد اینکه چه نوع رابطه‌یی بین شوراهای ولایتی، شوراهای ولسوالی و مراکز نظامی حکومت و مراکز «دفاع خودی» در سطح ولایات و ولسوالی‌ها وجود داشته باشد، به هماهنگی کامل بین ارگان‌های محل، نهادهای امنیتی و مراکز دفاع خودی ارتباط می‌گیرد. همه گروه‌هایی که در شرایط فعلی، تحت نام ملیشه‌های محلی کار می‌کنند، باید در چوکات وزارت دفاع خودی تنظیم شوند و از یونیفورم به خصوص برخوردار باشند. این ملیشه‌ها با سپری شدن زمان به گروه‌های منظم نظامی تبدیل خواهند شد که هم از نظر سازماندهی و گرفتن دستور با مرکز فرماندهی وزارت (دفاع خودی) در ارتباط می‌باشند و هم بعد از یک مدت زمان ما شاهد موجودیت گروه‌های نا منظم نظامی در قرا و قصبات نخواهیم بود. در عین زمان، تغییر و تبدیل فرماندهان در سطح محلات، مربوط به وزارت دفاع خودی خواهد شد.
با اینکار هم تروریست‌ها را می‌توانیم شکست بدهیم و هم گروه‌های نامنظم نظامی قریه‌ها را به گروه‌های منظم و با دسپلین تبدیل نماییم. به هر صورت، در جنگ فعلی، ما ضرورت مبرم به کار سیاسی، کار نظامی و ارایۀ خدمات در قریه‌ها و ولسوالی‌ها داریم. پیشبرد همه این امور نیازمند تشکیل سیاسی نظامی تحت عنوان دفاع خودی است تا توانسته باشیم مردم را در واحدهای اداری خورد و کلان بر ضد تروریست‌ها و کشورهای حامی تروریزم بسیج سازیم. بسیج مردم در برابر تروریست‌ها، نیازمند تقویت مفکورۀ ملی‌گرایی در محور منافع ملی کشور است که هم سبب تقویت رشته‌های وحدت ملی در بین اقوام کشور شود و هم همه اقوام کشور را در یک جهت سیاسی که دفاع از کشور و رفتن به سوی یک جامعه مدرن است، تشویق و رهبری کنیم
نويسنده: احمدضیاء مسعود


Friday, October 20, 2017

رقابت درانی ها و غلجایی ها در متن قدرت


رقابت درانی ها و غلجایی ها در متن قدرت
محراب نوابی فعال سیاسی

دنباله روی غیر پشتون تباران در حاشیه قدرت.
صف بندی های جدید در چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سال۲۰۱۹ م برای پنج سال آینده از همین اکنون در حال شکل گیری است.
دیده می شود که اشرف غنی و حامد کرزی، مصروف رایزنی و چانه زنی با شخصیت ها و افراد بانفوذ سیاسی اند ـ تا در انتخابات پیش رو بتواند از ظرفیت سیاسی و نیرو انسانی آنها در جهت سمت و سو دادن انتخابات به نفع خود استفاده کنند.
بعد از تاسیس حکومت مستقل در خراسان بدست احمد شاه ابدالی(درانی) درسال ۱۷۴۷ خورشید، به استثنایی دوره کوتاه امیرحبیب الله کلکانی، آخرین مهره آنها (سردار محمد داود) به واسطه افراد نور محمد تره کی و حفیظ الله امین غلجایی تیرباران شد و به سلسله درانی ها موقتن پایان داده شد.
حاکمیت غلجایی ها به استثنایی حکومت مجاهدین به ریاست استاد برهان الدین ربانی تاجیک تبار الی سقوط امارات طالبان که عمدتن غلجایی بودند ادامه پیدا کرد ـ تا اینکه حامد کرزی درانی را امریکایی ها در کنفرانس بن تحمیل نیروهای جبهه متحد ملی کردند و این پیام روشنی طرف امریکایی ها به طالبان بود.
اشرف غنی در انتخابات ۲۰۱۴ با مهندسی و تقلب آرایی انتخاباتی توانست برمسند قدرت تکیه زند. او در اولین اقدام به تضعیف موتلفین خود جنرال دوستم، احمد ضیا مسعود و رقیب انتخاباتی خود داکتر عبدالله اقدام كرد و توافق سیاسی حکومت وحدت ملی را زیر سوال برد.
در حال حاضر گزینش اعضای کمیسیون انتخاباتی منحیث حربه ی قوی در اختیار اشرف غنی است. هرچند کرزی و برخی دیگر شخصیت های سیاسی خواستار عزل اعضای کمیسیون انتخاباتی شده اند ـ تا دسترسی تیم حاکم را در مهندسی انتخابات محدود سازند، اما به این خواست شان تا حال جواب مثبت داده نشده است.
حالا اشرف غنی و حامد کرزی در یک رقابت تنگاتنگ در انتخابات ۲۰۱۹ صف آرایی دارند، تا بار دیگر از موقف عشیره یی خود بهره ببرند و غیر پشتون تباران را منحیث مغزن رایی استفاده کنند و به دنبال خودشان بکشانند.
غیر پشتون تباران با ذهنیت تلقین شده از طرف لابی های استخباراتی وحلقات خاص در کشور اقلیت ها (افغانستان)، حضانت قوم پشتون را منحیث قوم بزرگ قبول کرده اند و به دنبال آنها می روند تا به"عوض قدرت سیاسی، منصب سیاسی نصیب شان شود".
اکنون سوال اینجاست که چرا غیر پشتون تباران به تابوی استبداد قدرت قومی خاتمه نمی دهند؟ در حالی که بانک رای که برد آنها را در انتخابات تضمین می کند در شمال کشور است؛ زیرا پشتونها به دلایل زیرین اکثرن حاضر به استعمال رای خود بگونه مشروع آن نیستند:
- عدم امنیت در مناطق جنوب کشور
- کمرنگ بودن حضور زنان در روند انتخابات
- بینش تند افراطی در رابطه به حضور در انتخابات
اعضای احتمالی تیم اشرف غنی:
تیم تحول و تداوم (اشرف غنی)
ـ تیم اصلاحات و همگرایی که بعدن تغییر نام داد به ایتلاف ملی(عبدالله عبدالله)
تیم حق و عدالت (حنیف اتمر)
حزب اسلامی (گلبدین حکمتیار)
حمایت پشت پرده امریکایی ها
اعضای احتمالی تیم حامد کرزی:
- تیم آقای کرزی
- وفاق ملی؛ احمد ولی مسعود ؛ پسر احمد شاه مسعود( احمد مسعود)
- حراست و ثبات؛استاد سیاف؛ قانونی؛ بسم الله خان و...
- ایتلاف نجات برای افغانستان؛ جنرال دوستم؛ استاد عطا محمد نور؛ استاد محقق؛ صلاح الدین ربانی ... و
- احمد ضیا مسعود
- پسر مارشال فهیم
- زلمی خلیل زاد
در آینده نچندان دور نتیجه این زور آزمایی که به جنگ سرد بی شباهت نیست معلوم خواهد شد. در هر صورت بازنده اصلی٬ کسانی اند که نشسته اند تا دیگران به قد و قامت شان لباس سیاسی بدوزند.
این نوشته منحیث فرضیه قرین به حقیقت است که با مطرح شدن منفعت های سیاسی و گرایش های قومی در آیند تغییراتی را ما شاهد خواهیم بود.
محراب نوابی
ناروی
١٢ اكتوبر ٢٠١٧


حادثه امروز

خط سرخ -چشم انداز سیاسی

 چشم انداز سیاسی داکتر محمد سیر نیکزاد سفیر صلح جهانی- افغانستان Global peace ambassador-afghanistan ثبات سیاسی و استقرار صلح از مؤلفه‌هایی...